به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از فرهیختگان؛دیاکو حسینی کارشناس مسائل بینالمللی معتقد است چین درحال بیرون آمدن از منطقه شمال شرق آسیا است و برای اینکه نشان دهد میتواند بهعنوان تکیهگاه جایگزین آمریکا در منطقه شود، بیانیه نشست مشترک با شورای همکاری خلیج فارس که دو بند آن علیه ایران بود را امضا کرده است. او یکی از دلایل جسور شدن پکن علیه تهران را ابزارهای محدود تهران برای پاسخگویی دانست اما در عین حال یادآور شد که تهران میتواند انتخابهای خودش را افزایش دهد تا چین و روسیه اشتیاق بیشتری برای همکاری با ایران داشته باشند. این کارشناس مسائل بینالمللی، احیای برجام و به تبع آن کاهش تنش با غرب و بهخصوص آمریکا را یکی از انتخابهای موثر تهران میداند. حسینی البته خواستار پاسخ مناسب وزارت امور خارجه به بیانیه گستاخانه علیه تمامیت ارضی ایران شد و در توضیح آن گفت این واکنش میبایست به شکل کاملا مناسب و در عین حال قاطع و بیابهام در جریان سفر معاون نخستوزیر چین به طرف چینی منتقل شود. متن گفتوگو با این کارشناس مسائل بینالملل را در ادامه میخوانید.
در جریان سفر شی جین پینگ رئیسجمهور چین به عربستان سعودی، وی بیانیهای مشترک با شورای همکاری خلیج فارس امضا کرد که بندهایی از آن علیه ایران و بهخصوص جزایر سهگانه کشورمان بود. اولا چرا چین به این سمت رفت؟ ثانیا به نظر شما این بیانیه دارای چه سطحی از اهمیت است؟ آیا چنین رفتارهایی از چین سابقه داشته است؟
این رفتار و موضع چین در ۲۰ سال گذشته مسبوق به سابقه است و بار اول نیست که اتفاق میافتد. اما اینبار شرایط کاملا متفاوت از قبل بود؛ اولا از این جهت که توسط رئیسجمهور یا عالیترین مقام چین این موضع اتخاذ شده است. ثانیا این موضع در بیانیهای مکتوب در یک سازمان منطقهای انجام شده است و امضای رئیسجمهور چین هم پای آن است و این یک سابقه رسمی بهوجود میآورد و ثالثا اینکه در زمانی اتفاق افتاده که دولت ما از یک سالونیم گذشته سیاست نگاه به شرق را دنبال کرده و بهوضوح ترجیح شرق به غرب را پیگیری کرده است. به لحاظ زمانی، این بیانیه در دورانی که به نظر میرسد ایران و چین روابط خوبی حتی در بعد همکاریهای بینالمللی دارند، صادر شده است.
بنابر این هرچند در دفعات گذشته هم این سابقه و این موضع از سوی چین اتفاق افتاده اما اینبار بهخاطر این دلایل، موضع چین اهمیت بسیار بالایی دارد.
واقعیت این است که رابطه اقتصادی چین با کشورهای عرب خلیج فارس در تصمیماتی که چین اتخاذ میکند، اهمیت بسیاری دارد اما به نظر موضع چین فراتر از این موضوع است. چینیها بهتدریج درحال ورود به نقشآفرینیهای بینالمللی گستردهتر از گذشته و درحال بیرون آمدن از منطقه خودشان یعنی از شمال شرق آسیا هستند. بنابراین آنها ناگزیرند به بازیگران بینالمللی دیگر نشان دهند که به اندازه ایالات متحده درحال افول، به منافع آنها اهمیت میدهند و میتوانند تکیهگاهی برای این کشورها در جایگزینی آمریکا باشند.
تا آنجا که به خلیج فارس و منطقه ما مربوط میشود، این نگرش و این نگاه هم در کنار انگیزههای اقتصادی برای چینیها اهمیت دارد. در منطقه، کشورهای عربی که رویکرد توسعهای دارند هم به لحاظ عددی و جمعیتی، بزرگتر و پرجمعیتتر از ایران هستند. به لحاظ استراتژیک اگر نگوییم که مجموعا با هم از ایران مهمتر هستند، اهمیت کمتری از ایران ندارند. اینها انگیزههایی است که باعث شده چین تلاش کند با جلب نظر مساعد این کشورها و تلاش برای اثبات این موضوع به آنها که میتواند یک قدرت قابل اتکا در ابعاد امنیتی هم باشد، وارد میدان شده است.
باید این نکته را هم یادآور شوم که در سالهای گذشته ما دچار یک سوءتفاهم شده بودیم. تصور میکردیم صرف اینکه با چین منافع مشترکی در عقب راندن یکجانبهگرایی آمریکا داریم، ما برای چین یک اهمیت خاص و یک جایگاه ویژه داریم، درحالیکه این احساس یکطرفه بوده و همانطور که در جریان امور میبینیم، چینیها چنین نگرشی به ایران ندارند. آنها منطقه ما را در کلان و کلیت خودش میبینند و به سایر کشورهای منطقه به همان ترتیب، اهمیت میدهند. انرژی آیندهای که چین برای ادامه رشد اقتصادی نیاز دارد، به این منطقه و به همه کشورهای این منطقه خصوصا کشورهای عربی و در راس آنها عربستان سعودی، وابسته است. به اینخاطر چینیها درباره جزایر ایرانی و موضوع هستهای، این موضع را گرفتند. البته این موضع چین جدید نیست و تحول محسوب نمیشود اما باید ما را نسبت به واقعیتهای چین و این واقعیت بنیادی که ایران جایگاه ویژهای در نگاه چین ندارد، بیدار کند. چین به دنبال همان نقشآفرینی در آینده خواهد بود که قبلا غربیها و آمریکا انجام دادند؛ یعنی حفظ توازن و ثبات سیاسی و استراتژیک در این منطقه بین ایران و مجموعه کشورهای عربی. این واقعیت عریانی است که باید آن را بپذیریم و قبول کنیم. با به رسمیت شناختن این واقعیت است که میتوانیم با چین رابطه متوازن و متناسب داشته باشیم.
این را هم باید اضافه کنم که چینیها اطمینان خاطر دارند که ایران راه حل ساده ای جز چین، هم در بعد توازنهای ژئواستراتژیک جهانی علیه آمریکا و هم در ایجاد مفری برای تنفس اقتصادی خودش ندارد، بنابراین در محاسبات خود چندان هم نگران واکنش ایران نیست.
در یک سال گذشته عملا عربستان مواجهههای نسبتا تندی با آمریکا داشته است. مقاومت در برابر افزایش صادرات با هدف کاهش قیمت نفت و توسعه شتابان رابطه با چین بخشی از این مواجهه به حساب میآید. چقدر امکان دارد این اتفاقات منجر به تشنج در روابط دو طرف شود؟
تا اینجا این اتفاق افتاده است. الان رابطه عربستان و آمریکا رابطه خوبی نیست و به نظر میرسد از زمان اوباما و بهویژه در دوره بعد از آن و با ادبیات خیلی بیمحابایی که ترامپ علیه عربستان سعودی به کار میگرفت و بعد از آن قتل خاشقچی و پیامدهای آن در دولت بایدن عملا روابط دو کشور رو به سردی گذاشته و این استنباط عمومی در آمریکا ایجاد شده که عربستان نمیتواند یک متحد و یک شریک قابل اتکا در بلندمدت برای آمریکا باشد.
در عین حال آمریکاییها این ملاحظه را درنظر میگیرند که آنها هنوز به عربستان سعودی نیاز دارند، نهفقط برای آنچه مهار خطرات ایران در خلیج فارس نامیده میشود بلکه برای محدود کردن نفوذ چین در این منطقه از جهان. توافقی که بین عربستان و چین انجام گرفت بهخصوص در رابطه با فروش نفت و سرمایهگذاری متقابل عربستان در چین و چین در عربستان و تبادل نفت با ارز یوان، حتما آمریکاییها را تا همین لحظه نگران کرده اما آمریکاییها تلاش خواهند کرد که همکاری با عربستان را ادامه بدهند چون در غیر این صورت، عرصه برای جایگزینی چین بهجای آمریکا بهعنوان شریک عربستان فراهم میشود. آن وقت این جایگزینی نهفقط در اقتصاد که در حوزه امنیت و روابط نظامی محقق میشود و این چیزی نیست که آمریکاییها امروز آمادگی انجام آن را داشته باشند. اگر چنین اتفاقی رخ بدهد و آمریکاییها واکنش تندی داشته باشند، چین از آن استقبال میکند چون منتظرند بهتدریج بتوانند جای پای آمریکا در منطقه را پر کنند.
تلاش پکن برای گسترش حوزه نفوذ در خاورمیانه چه واکنشی میتواند از جانب آمریکا در قبال چین داشته باشد؟
رقابتهای چین و آمریکا در یک دهه گذشته خصوصا از زمانی که شی جین پینگ در سال ۲۰۱۳ رهبری چین را برعهده گرفت شدیدتر شده و خارج از آسیای شرقی دنبال میشود. قبلا این رقابتها محدود به حوزه دریای جنوبی و شرقی چین بود ولی امروز در حوزه اقتصادی تقریبا در سراسر جهان وسعت و دامنه پیدا کرده و در خلیج فارس و منطقه ما هم درحال شکلگیری است. بهخاطر وابستگی بسیار زیاد چین به انرژی در این منطقه و این تصور که آمریکا یک قدرت درحال افول یا حداقل یک قدرت بیمیل در این منطقه است و اشتیاقی برای مداخله بیش از این در مسائل منطقه موسوم به خاورمیانه ندارد، رقابت دو کشور در منطقه شدت گرفته است. من فکر میکنم همچنان آمریکاییها تلاش میکنند رابطه خود را با کشورهای عربی منطقه حفظ کنند و ارتقا بدهند و به آنها اطمینان بدهند که آمریکا قصد ترک این منطقه را ندارد و آماده است با آنها در تامین امنیت آنها و همینطور همکاری اقتصادی همکاری کند. درمجموع گمان نمیکنم این نفوذ تاثیر زیادی در روابط طرفین داشته باشد.
البته ایران هم میتواند بازیگر کلیدی در این رقابت باشد. در حال حاضر ایران به سمتی تعلق دارد که چین در آن حضور دارد یا حداقل در جهان چنین بازنمایی شده ولی این اوضاع میتواند تغییر کند و به نظرم این کاری است که ما باید انجام دهیم. ایران باید موضع خودش را متعادلتر کند و مقداری از چین و روسیه فاصله بگیرد تا بتواند دامنه انتخابهای خودش را افزایش دهد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد در آن حالت خواهیم دید چین و روسیه با احتیاط بیشتری با ایران برخورد خواهند کرد و اشتیاق بیشتری برای همکاری با ایران خواهند داشت چون میدانند اگر ایران به سمت غرب حرکت کند میتواند توازنهای بزرگی را در اوراسیا به زیان آنها بههم بزند و آنها خواستار چنین چیزی نیستند. اما تا وقتی که هیچ گزینهای جز چین و روسیه در تجارت و امنیت نداشته باشیم طبیعی است که آنها با خونسردی کامل و با دامنه انتخابهای بیشتری برخورد خواهند کرد. برخوردهایی که ممکن است با منافع ملی ما ناسازگار باشد.
معنای ساده این حرف این است که ما باید تلاش کنیم که توافقی که وجود داشته و امروز تقریبا نابود شده را احیا کنیم و تنشها با غرب را کاهش دهیم. البته این کاهش تنش یک امر دوطرفه است و طرف غربی هم باید چنین ارادهای داشته باشد و متوجه باشد یک بازی بزرگ بین چین و آمریکا در جریان است و ایران بازیگر بسیار کلیدی و تعیینکنندهای است که میتواند وزنه جهانی را بهنفع یکی از این کشورها جابهجا کند. اگر چنین درکی هم در غرب وجود داشته باشد، در آن حالت ما هم باید به چنین درکی برسیم و آن بازی بزرگ را ببینیم و برای افزایش انتخاباتهای خودمان برجام را در اولین فرصت احیا کنیم و فراتر از برجام به سمت کاهش تنش با غرب و بهخصوص آمریکا حرکت کنیم.
شما به فقدان اهرمهای کافی توسط ایران اشاره کردید. اما از آنجا که موتور اقتصاد چین به تامین نفت متکی است، تامین امنیت خلیج فارس برای پکن مهم است و اگر اقدامی علیه ایران صورت پذیرد، امنیت انرژی نیز ناگزیر تحتالشعاع آن قرار خواهد گرفت و چین متضرر خواهد شد.
یک برداشت ساده این است که ما گمان کنیم با چنین اتفاقات و با تهدید گذرگاههای انرژی چین، چینیها ناگهان از موضع خودشان کوتاه خواهند آمد و تغییر موضع خواهند داد. این یک نگاه خوشبینانه است.
یک نگاه دیگر هم این است که به محض اینکه چنین اتفاقی رخ بدهد، چینیها همان کاری را بکنند که آمریکاییها کردند؛ یعنی تعمیق روابط نظامی با کشورهای عربی منطقه بهمنظور دیدهبانی و رصد گذرگاههای انرژی یا حتی فراتر از اینها تاسیس پایگاههای نظامی در این کشورها با هدف مقابله با بیثباتی در خلیجفارس که عملا موجب خواهد شد که حتی بعد از افول تدریجی و بیمیلی آمریکا برای مداخله نظامی در این منطقه از جهان، چین جای آن را بگیرد. ما حداقل بعد از انقلاب هدف اصلیمان این بوده که آمریکا از این منطقه بیرون برود تا کشورهای منطقه بدون مداخله خارجی برای امنیت منطقه تصمیم بگیرند. اما این راهی که داریم از آن صحبت میکنیم به فرض خروج آمریکا -که البته آمریکاییها به این سادگیها خارج نخواهند شد- چین جای آمریکا را میگیرد و ما دیگر با ابرقدرتی که نزدیکتر به ما و تازهنفس است، درگیر میشویم؛ درگیریای که ممکن است دههها طول بکشد. من فکر نمیکنم این روش درستی برای مواجهه با چین باشد. روش درست این است که ما از طریق موازنههای بینالمللی چینیها را از این جور رفتارها برحذر داریم. همانطور که عرض کردم راهش این است که ایران را از یک کشور و شریک ارزان و در دسترس دائمی خارج کنیم و به چینیها این پیام را بدهیم که اگر چین برخلاف منافع ملی ایران حرکت کند و خطوط قرمز ایران را نادیده بگیرد در آن حالت ممکن است تاوان آن را در موازنههای ژئواستراتژیک جهانی پرداخت کند. به زبان ساده این یعنی اینکه ایران میتواند در آن حالت مرزهای خودش را به سمت غرب متمایل و برای چین هزینههایی را فراتر از خلیج فارس تولید کند. این روش کمهزینهتر و در عین حال موثرتری است.
پاسخ ایران به بیانیه مشترک چین و شورای همکاری خلیج فارس چه باید باشد؟
درست است که نشست آقای شی جین پینگ با محمد بنسلمان و بیانیه پایانی که توسط رهبران دو کشور صادر شد، دوستانه نبود اما بیانیه شورای همکاری خلیج فارس که شی جین پینگ در آن مشارکت داشت، بهوضوح یک اقدام گستاخانه علیه تمامیت ارضی ایران بود. ایرانی که همیشه از چین واحد حمایت کرده و برای اینکه رابطه با چین را حفظ کند، حتی در موضع اصولی خودش در رابطه با سینکیانگ رواداری بهخرج داده است. اما در نسبت با چنین ایرانی، رفتار اخیر چین کاملا گستاخانه بود. این رفتارها نباید بیپاسخ بماند. احضار سفیر و اعلام اعتراض البته بخش ضروری است اما کافی نیست. ما باید به شکل کاملا روشنی به چینیها تفهیم کنیم که موضع تمامیت سرزمینی ایران غیرقابل تسامح و غیرقابل بخشش است. با توجه به سفری که معاون نخستوزیر چین ظاهرا به ایران خواهد داشت، پیشنهاد اول من این است که به نشانه اعتراض به رفتار آقای شی جین پینگ، موقتا این سفر را به زمان مناسبتتر موکول کنیم و از این طریق به آنها بفهمانیم ما چقدر درباره تمامیت سرزمین ایران حساس هستیم. اگر چنین کاری مقدور نبود، امیدوارم وزارت خارجه ما به شکل کاملا مناسب و در عین حال قاطع و بیابهامی در جریان سفر ایشان موضع ایران را منتقل و علنی کند و بهنوعی تعهد بگیرند که چین چنین رفتارهایی را در آینده تکرار نخواهد کرد.
نظر شما