من ترانه ۵ سال دارم/ترانه‌ علیدوستی باز هم با انتخاب رادیکالیسم به جامعه هنری ضربه زد

رسانه اصلی شما همان پیج اینستاگرام‌تان است که در آن هم کامنت‌ها را محدود کرده‌اید و زیر هر پست فقط چند تا از رفقای خودتان که مثل شما تیک آبی کنار اسم‌شان هست، حق اظهارنظر و تقدیم گل و قلب و بوسه و قربان‌صدقه رفتن دارند

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد روزنامه فرهیختگان در تحلیلی نوشت:شما هم نظر بدهید خانم علیدوستی. سیاست یک عرصه عمومی است و همه حق دارند به آن وارد بشوند و اتفاقا همه‌چیز زندگی ما سیاسی است و همه باید سیاسی باشند. فرقه‌بازی و دودوزه‌بازی بد است ولی غیرسیاسی بودن نه‌تنها ارزش نیست، بلکه خطرناک است.
شما هم نظر بدهید خانم علیدوستی و کنش سیاسی داشته باشید. با این قضیه کسی مشکلی ندارد اما حتما خودتان هم به گوش‌تان خورده که مردم گلایه می‌کنند چرا سلبریتی‌ها در هر حوزه‌ای بدون تخصص لازم نظر می‌دهند. لااقل درمورد سیاست می‌شود گفت همه حق نظر دادن دارند، اما مشکل از جایی برمی‌خیزد که کسی به‌خاطر شهرتش در حوزه‌های دیگر مثلا ورزش یا سینما یا موسیقی درخصوص مسائل سیاسی مرجعیت پیدا کنند. اینکه شما درمورد دل‌دردتان و تاثیر مثبت یا منفی چیزهایی که برای آن خورده‌اید نظر بدهید ذاتا ایرادی ندارد، اما ایراد جایی ایجاد خواهد شد که مثل پزشک، البته بی‌اینکه تخصصش را داشته باشید شروع به توصیه و تجویز کنید. داریم به نکته ظریفی نزدیک می‌شویم که مغز ماجراست. پزشک هم ممکن است تجویز اشتباه کند. چه اشکالی دارد اگر یک شهروند معمولی همان‌طور بیاید و تجویزهای اشتباه ارائه بدهد؟ مساله اینجاست که پزشک داخل یک چهارچوبی قرار گرفته که درصورت اشتباه کردن می‌توان او را پاسخگو کرد یا از او به‌جای خاصی شکایت کرد. اما اگر یک شهروند معمولی، تبلیغ یا تجویز اشتباهی در حوزه پزشکی داشت و منشأ ضرری برای بقیه شد، چطور می‌شود او را نسبت به این اشتباه برحذر داشت یا پاسخگو کرد یا اگر خطایش بزرگ‌تر و آگاهانه بود، به محکمه کشاند؟ حال اگر آن شهروند شهرتی در حوزه‌ای غیر از آنچه درباره‌اش اظهارنظر می‌کند داشته باشد و همین شهرت تاثیرات صحبت‌هایش را ضریبی چندبرابر بدهد، مشکل بغرنج‌تر هم می‌شود. مثلا فرض کنیم یک بوکسور معروف که از همه پزشکان دنبال‌کننده‌های بیشتری در رسانه‌های مجازی دارد، بیاید و اظهارنظرهای غلطی درباره مسائل بهداشتی و درمانی کند. با او قطعا برخورد محکم‌تری می‌شود چون تاثیر سوء‌رفتارش بیشتر از یک کاربر معمولی مجازی است.
دونالد ترامپ را یادمان هست که در اوج پاندمی کرونا توصیه‌هایی عجیب‌وغریب به هوادارانش می‌کرد. شهرت و تاثیرگذاری این آدم یعنی دونالد ترامپ از جایی غیر از دنیای پزشکی می‌آمد، اما در این حوزه به شکل غیرتخصصی ورود کرد و از شهرت غیرپزشکی‌اش برای تجویزهای پزشکی استفاده کرد. اگر آنجا هم مثل جامعه ما این‌طور مسائل حساب و کتاب نداشت، چه کسی می‌توانست یقه او را بگیرد؟ آیا ترامپ پروانه پزشکی داشت که آن را باطل کنند؟ آیا بحث علمی کرده بود که بر همان سیاق پاسخش را بدهند؟ وقتی کسی در حوزه غیرتخصصی‌اش نظر می‌دهد، از دوپینگ شهرت هم برای شنیده شدن آن حرف استفاده می‌کند. این بحث مطرح می‌شود که او را چطور می‌شود پاسخگو کرد؟ در چه چرخه‌ای می‌توان او را مهار و کنترل کرد؟ در سیاست هم همین است. سلبریتی‌هایی که به یک وادی خارج از حوزه تخصصی‌شان یعنی سیاست می‌آیند و اظهارنظر می‌کنند در چه چرخه‌ای پاسخگو خواهند شد و احیانا اگر اظهارنظرهایشان آسیب‌رسان بود، چطور می‌توان مهارشان کرد؟ همه مشکل ما با شما این است که پاسخگو نیستید خانم علیدوستی.
رسانه اصلی شما همان پیج اینستاگرام‌تان است که در آن هم کامنت‌ها را محدود کرده‌اید و زیر هر پست فقط چند تا از رفقای خودتان که مثل شما تیک آبی کنار اسم‌شان هست، حق اظهارنظر و تقدیم گل و قلب و بوسه و قربان‌صدقه رفتن دارند. شما با اینکه امکان اظهارنظرهای سیاسی و اجتماعی را بدون سواد و تخصص لازم در این حوزه و با دوپینگ شهرت سینمایی به‌دست آوردید، مدت‌هاست بیشتر از خود فیلم‌ها با اظهارات و رفتارهایی از این دست در رسانه حضور دارید تا بازیگری، اما حتی در یک نمونه از این موارد متعدد و چالش‌برانگیز به‌هیچ‌وجه نمی‌شود شما را حتی بعد از واضح و بدیهی شدن اشتباهات‌تان پاسخگو کرد. از زمان کمپین «نه به شهرزاد» تابه‌حال، شما مرتب برای سوال‌های بسیار مهمی مورد خطاب قرار گرفته‌اید که به هیچ‌کدام وقعی نگذاشتید. اینها هیچ‌کدام مسائل ساده‌ای نبودند، اما هیچ‌جا نمی‌شد شما را گیر آورد و درباره‌شان ازتان پرسید.
مگر نگفتید اگر معلوم شد که سرمایه سریال شهرزاد از منابع مالی ناسالم تامین شده، حاضرید دستمزدتان را پس بدهید؟ ساخته‌ شدن چنین سریالی با چنین پولی، بخشی از چرخه یک اقتصاد سیاسی فاسد بود که تلاش داشت برای خودش ظاهری خصوصی و منتقد حکومت بسازد، اما منابعش درواقع به شکل غیرقانونی از بیت‌المال همین کشور تامین می‌شد. شوخی نیست که از چنین چرخه‌ای تمام‌قد دفاع کنید و وقتی حقیقت روشن شد، حاضر نباشید هیچ پاسخی بدهید. اگر ثابت می‌شد که محمد امامی بی‌گناه بوده و منابع مالی شهرزاد هم سالم هستند، آیا همچنان ساکت می‌ماندید یا نطق‌تان باز می‌شد؟ وقتی در دفاع و حمایت از پیوند یکی از جناح‌های سیاسی ایران با یکی از احزاب سیاسی آمریکا، یعنی پیوند اعتدالیون با دموکرات‌ها، ممنوعیت ورود خودتان به آمریکا طبق قانون مهاجرت ترامپ را به‌عنوان مبارزه با نژادپرستی فروختید، کلی سوال برای همه پیش آمد که این رفتار چرا نسبت به رفتارهای دیگر شما دوگانه است؟ اما شما به‌هیچ‌وجه حاضر به پاسخگویی دربرابر این پرسش‌ها نشدید، چون بعضی از آنها لبه تیزی داشتند که هیچ توجیهی از پس‌شان برنمی‌آمد. وقتی در فرش‌قرمز فرنگی یک فیلم سینمایی که بعد از مدت‌ها بازی کرده بودید، به خبرنگاران آمریکایی گفتید درباره ورزش صحنه شنا فیلم بازی کرده‌اید که در ایران برای زنان ممنوع است و فدراسیون شنای بانوان ایران با چشم‌های گردشده پاسخ شما را داد که پس این‌ همه مدال و افتخاراتی که بانوان ایرانی در رشته شنا کسب کرده‌اند چه می‌شود، شما چه پاسخی دادید؟ به کی پاسخ دادید؟ درباره جنبش ایرانی می‌تو و رفتارها و اظهارنظرهای شما هم دنیایی از تناقضات و ابهامات پیش آمد، اما کدام منتقدی دستش به شما رسید که یکی از این پرسش‌ها را مقابل‌تان بگذارد؟ کشف حجاب شما هم که آخرین رفتارتان خارج از قاب سینما بود، همین وضع را دارد. ۵۰ روز از شروع اعتراضات در جامعه نسبت به این موضوع گذشته است و چیزی که در ابتدا طیف گسترده‌تری از جامعه را همراه کرده بود، هرقدر گذشت و بیشتر مورد سوءاستفاده تندروها قرار گرفت، دامنه میدانی آن هم کاهش پیدا کرد و تلاش برای تداوم جریان کار را به آنجا رساند که حالا داعش و تجزیه‌طلبان هم وسط آمده‌اند. کاملا مشخص است که هرچند روز یک‌بار برای اینکه تنور ماجرا سرد نشود، یک برگ جدید رو می‌کنند و ترانه علیدوستی بعد از ۵۰ روز یکی از آنهاست. او را نگه داشته بودند که حالا خرج کنند و این وضع پرغوغا از ریتم نیفتد. چرا نمی‌شود شما را گیر آورد و این سوال ساده را ازتان پرسید که چرا تازه بعد از ۵۰ روز پیدایتان شده؟ اگر این اعتراض و این حرکت شما خودجوش بود چرا اینقدر دیر؟ شما ناگهان بعد از ۵۰ روز یادتان افتاد که بجوشید؟ این اگر پروژه است و برنامه‌ریزی شده، از کجا به شما خط دادند؟ فقط قهوه خوردن بازیگران با مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی ننگ است و چسبیدن به دامان قدرت و وابستگی سیاسی محسوب می‌شود و خط گرفتن و احتمالا دریافت امکانات دیگر از گروه‌ها و کشورهای دیگر مانعی ندارد؟ چرا پاسخ نمی‌دهید که حداقل بفهمیم اشتباه می‌کنیم؟ این قاعده ورود به بازی سیاست نیست خانم علیدوستی. همه حق دارند سیاسی باشند، اما مگر می‌شود فقط تا آنجا که به‌نفع ماست از این حقوق عام استفاده کنیم و جایی که به‌نفع‌مان نبود، به آسمان چشم بدوزیم و سوت‌زنان رد شویم. این بازی یعنی بازی سیاست قواعدی دارد. حالا ما با سلسله‌ای از سوال‌ها در قبال شما مواجهیم که پاسخ خیلی‌هایشان را هم کمابیش می‌شود حدس زد و همان حدسیات دلیل عدم‌پاسخگویی شما هستند. اما می‌پرسیم‌شان برای ثبت در تاریخ. برای اینکه نسل‌های آینده وقتی روزنامه‌های این ایام را تورق می‌کردند تا بدانند در این مقطع از تاریخ ایران چه گذشت، بفهمند زنی که بدون سواد و آگاهی ادعای مبارزه سیاسی داشت، چه گفت و چه کرد و به کجاها وصل بود.

دوره‌ات که تمام شد زیر میز بازی نزن!

آیا این بار اول است که تصویر بدون حجاب یک بازیگر ایرانی پس از انقلاب دیده می‌شود؟ خیلی از خانم‌های بازیگر ایرانی چه در داخل و چه در خارج از کشور با چنین پوششی دیده شده‌اند و بعد دوباره به کارشان در داخل ادامه داده‌اند. ترانه علیدوستی هم تصویر غافلگیرکننده‌ای از خودش به ما نشان نداد. فقط یک چیز که فیگوری آشنا برای ایرانی‌ها در این چند سال اخیر بود، در این تصویر وجود داشت که حساسیت‌ها را برانگیخت. علیدوستی کاغذی در دستش گرفته بود که روی آن به زبان کردی نوشته شده بود «زن، زندگی، آزادی». همین تابلو را با همین شکل از ایستادن جلوی دوربین، در چند سال اخیر خیلی‌ها ازجمله رضا پهلوی در دست‌شان گرفته‌اند و روی آن نوشته بودند «نه به جمهوری اسلامی». این هم بالاخره دورانی است. دورانی که لمپن‌ها و افرادی که دارای عقده‌های شخصی و اکثرا ناموجه و بی‌ربطی هستند، در یک غوغای تخریبگر و بی‌هدف، همه این رفتارهای لمپنی و عقده‌های شخصی را به آن غوغا پیوند می‌دهند تا هویت جمعی پیدا کند و رنگ‌وبوی سیاسی بگیرند.
در این دوران است که می‌شود چنین خطوطی از هنجارها را رد کرد اما وقتی شرایط، طبق قاعده ازلی و ابدی تاریخ دوباره به حالت نرمال و طبیعی برگشت، خیلی از چهره‌ها به وضعیت و اعتبار سابق‌شان بازخواهند گشت. در این میان حرکت ترانه علیدوستی که هنوز آن دورویی و دولبه بودن سابق را نگه داشته، به طرز عجیبی از طرف عده‌ای به‌خصوص حمایت شد. او نه مثل گلشیفته فراهانی یا مهناز افشار از کشور رفته و قید کار کردن در داخل ایران را زده و نه مثل تعداد دیگری از هنرپیشه‌های ایرانی صرفا اعتراض می‌کند و مواظب چهارچوب‌های قانونی است. او در داخل ماند و یک فیلم در دپوی اکران هم دارد اما به شکل دوپهلو لحن براندازانه گرفته است. کشف حجاب او که ۵۰ روز پس از شروع اعتراضات به مرگ مهسا امینی انجام شد، به عده‌ای صدای تازه و ‌انگیزه‌ای برای به میان میدان آمدن داد که مدتی خاموش و منفعل شده بودند. کسانی که مدافعان پروژه‌هایی مثل شهرزاد و حامیان سرسخت لابی‌های سفارتی و جشنواره‌ای در سینما بودند، اما چندین رسوایی پیاپی مثل همین پرونده بانک سرمایه یا سیاسی‌کاری واضح و پربسامد چند جشنواره خارجی، بساط‌شان را از هر توضیح و استدلالی خالی کرده بود و منفعل مانده بودند.
عده‌ای از اصحاب رسانه که خیلی از آنها هم در داخل کشور مشغول به کار هستند یا بودند و از همان جناح سیاسی که علیدوستی حامی‌اش بود ساپورت مالی می‌شدند و مدتی می‌شد که به خلأ گفتمانی و بی‌آبرویی‌های پس از رسوایی‌های مالی برخورده بودند، حالا وسط این جو داغ جامعه، کشف حجاب ترانه علیدوستی را بهانه‌ای برای علم کردن دوباره پرچم‌شان کرده‌اند.
آنها صاحب گفتمان جدیدی نشده‌اند و همان گفتمان قدیمی و به بن‌بست رسیده را با بهانه جو پرغوغای این روزها دوباره سر زبان‌شان انداخته‌اند. این اصلا مساله مهمی نیست. مهم این است که اگر ترانه علیدوستی در سینمای قبل از انقلاب بازی می‌کرد، یا باید چیزی در ردیف زنانی که بازیگر همان فیلمفارسی‌ها بودند می‌شد، یا از سینما دور می‌ماند یا هنرپیشه‌ای می‌شد که در فیلم‌های موجه بازی می‌کرد اما کسی چندان او را نمی‌شناخت. با این حال جایگاهی که علیدوستی توانست در سینمای پس از انقلاب به آن برسد، همان سینمای حجاب اجباری و سینمایی که ایراد هم دارد و همه به خیلی از ایرادهایش معترف هستیم، در سیستم قبلی اصلا وجود نداشت که کسی به آن برسد یا نرسد. این بخشی از حقیقت است که رفتار خانم علیدوستی در دوره‌ای که رونق کارش را تا حدودی از دست داده، عمدا آن را انکار می‌کند. قرار نیست هنرپیشه‌ای که حس کرد دوران اوج فعالیتش به پایان رسید، لگدی زیر میز بازی که بقیه دور آن نشسته‌اند بزند و احتمالا از جانب «دیگری‌ها» دنبال حمایت باشد. این اولین بار نیست که یک بازیگر ایرانی بدون حجاب دیده می‌شود اما چیزی که درمورد کشف حجاب ترانه علیدوستی توجهات را به خود جلب می‌کند، حرکت‌های تخریبگرانه یک بازیگر نیمه‌تمام است که وقتی خودش را در حال خروج از گود می‌بیند، به فکر آتش زدن دایره می‌افتد.

پروژه ناتمام ۸۰۰ زن به کجا رسید؟

فروردین‌ماه امسال، حدود ۸۰۰ زن از دست‌اندرکاران سینما با صدور و امضای «بیانیه زنان دست‌اندرکار سینما در اعتراض به خشونت علیه زنان در این عرصه» خواستار تشکیل کمیته‌ای برای رسیدگی به شکایات زنان درباره خشونت‌های جنسی در سینما شدند و درنهایت تصمیم بر آن شد تا رسیدگی به مطالبات زنان و خشونت و آزار علیه فعالان زن در سینما توسط کمیته مستقل پیگیری شود. درنهایت ترانه علیدوستی، سمیه میرشمسی، غزاله معتمد، هانیه توسلی و مارال جیرانی به‌عنوان پنج نفر عضو کمیته رسیدگی به خشونت جنسی در سینمای ایران انتخاب شدند.
کمپینی که به راه افتاده بود حالا تبدیل به پروژه نیمه‌تمامی شده است که حتی ترانه علیدوستی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین گردانندگانش، جوابگوی طرح اتهاماتی که زده بود، نیست. ظاهرا این جنبش نتوانسته و دیگر نمی‌خواهد هیچ‌کدام از اهداف خودش را پیش ببرد و از حد طرح اتهام به چند نفر از مردان سینما و بخش‌های دیگر هنری جلوتر نرفت. از همان ابتدای راه افتادن این جنبش اعتراضی، حمایت‌هایی از جانب دولت نسبت به اعتراضات واقعی بخشی از زنان سینمای ایران مطرح شد، اما همچنان نسبت به این مساله، این هشدار داده شد که این اعتراضات به‌شدت مستعد افتادن در باتلاق ابتذال و سطحی‌انگاری رسانه‌ای است. گردانندگان این پروژه ناتمام گویا فقط به دنبال بهره‌برداری مقطعی آن هم در حد جنجال رسانه‌ای بودند و همین باعث شد که خیلی از فریادهای به‌حق نسبت به تبعیض جنسیتی به کژراهه کشیده شود. عدم‌درایت و تدابیر هوشمندانه در طرح چند مورد از باج‌گیری‌های جنسی، حتی منجر به این شد که این کمپین اعتراضی به فضایی علیه خودش بدل شود. نقطه اوج این بحران‌ها، زمانی بود که صفحه اینستاگرامی تحت‌عنوان «می‌تو ایران» که خودش را منتسب به جریان اعتراضی زنان ایران معرفی می‌کرد، روایت‌هایی بدون اثبات از تعرض‌های جنسی در سینمای ایران منتشر کرد. مسیری که این صفحه اینستاگرامی انتخاب کرده بود، ارائه گزارش‌هایی با آب‌وتاب از تعرض‌های جنسی بود و قرار نبود به جنبشی کمک کند که در داخل کشور به‌دنبال احقاق مطالبات زنان است. اتفاقات هرچه پیش می‌رفت این گزاره بیشتر اثبات می‌شد که مسیر طرح مطالبه حقوقی بسیار پرپیچ‌وخم است و این جنبش اعتراضی به خاطر بی‌تدبیری گردانندگانش به‌شدت در معرض افتادن به دامچاله ابتذال و سیاست قرار گرفته بود. اگر اعضای این جنبش فقط به‌دنبال افاضات رسانه‌ای نبودند، باید هرچه سریع‌تر تغییر وضعیت می‌دادند و بعد از اینکه از موضع بیانیه و اطلاعیه دادن خارج شدند، مسیر را برای فرآیند اجرایی و حقوقی مطالبات زنان هموار می‌کردند. البته این مهم تا به امروز محقق نشده است و کمیته پنج نفره و در راس آن ترانه علیدوستی هم نتوانست صنوف سینمایی، نهادهای حقوقی و دستگاه‌های قضایی را با خود همراه سازند.

ادعای عجیب علیدوستی درباره ورزش زنان

ترانه علیدوستی در فیلمی به نام «اورکا» نقش یک ورزشکار زن را بازی کرده است. او اسفندماه سال گذشته برای اکران این فیلم به آمریکا سفر کرده بود و روی فرش قرمز جشنواره سانتا باربارای آمریکا مدعی شد در ایران هویت ورزشی برای بانوان وجود ندارد و شنا برای زنان ایران رسما ممنوع است! این اظهارت علیدوستی در حالی مطرح می‌شد که فدراسیون شنا علاوه‌بر بخش مردان، همیشه برگزاری مسابقات شنا را در رده‌های پایه و بزرگسالان و باشگاه‌ها و تیم ملی برای بانوان در استان‌های مختلف در نظر داشته است. در پی این اظهارنظر نسنجیده فدراسیون شنا از علیدوستی دعوت کرد تا در حاشیه رکوردگیری رقابت‌های شنای زنان شرکت کند تا پی ببرد که شنا در ایران ممنوعیتی ندارد. علیدوستی نسبت به نگاه سیاسی رسانه‌های غربی به جامعه ایران بی‌اطلاع نیست و به خوشایند چنین نگاهی، تصویر دلخواهش را از جامعه ایران ارائه می‌دهد اما سوال اساسی این است که او تا چه حد می‌تواند واقعیت‌هایی که در جامعه ورزش زنان ایران شکل گرفته است را نادیده بگیرد. این نادیده گرفتن بیش از اینکه متوجه محدودیت‌های ورزشی زنان در ایران باشد، درحقیقت ندیدن بخش مهمی از افتخارات ورزشی زنان ایرانی در تمام این سال‌ها است. البته آن چیزی که علیدوستی از محدودیت برای زنان ورزشکار طرح می‌کند بیشتر متوجه آن نگاهی است که در سال‌های پیش از انقلاب برای ورزش زنان وجود داشت. اما رجوع به آمارها نشان می‌دهد که انقلاب ایران فرصت و امکانی را فراهم کرد تا بخش کثیری از جامعه زنان ایران در حوزه‌های مختلف ورزشی حضور یابند. براساس آمار، در سال‌های قبل از انقلاب، ۹ مربی و هفت داور زن در کشور وجود داشت و هفت رشته ورزشی در حوزه زنان فعال بود، همچنین تنها یک مجموعه ورزشی متعلق به زنان بود؛ اما پس از پیروزی انقلاب و در زمان کنونی بیش از ۴۰ رشته ورزشی فعال در حوزه زنان وجود دارد و بیش از ده‌ها هزار مربی و داور زن در کشور فعالیت می‌کنند و بیش از ده‌ها مجموعه ورزشی مختص زنان وجود دارد. قبل از انقلاب در تمام دوره‌های المپیک تنها هشت بانوی ورزشکار حضور داشتند. این در حالی است که فقط المپیک ۲۰۲۰ توکیو، ۱۱ نفر از بانوان ورزشکار در کاروان تیم کشورمان حضور داشتند. علاوه‌بر این فتح قله اورست از سوی بانوان ورزشکاران ایرانی نیز یکی از نقاط عطف ورزش بانوان بود. همچنین امروز بانوان ایرانی در مسابقات مختلف انفرادی و تیمی فعال هستند و در عرصه‌های بین‌المللی نیز حضور پررنگی دارند. بانوان در بخش‌های مدیریتی ورزش نیز جای خود را باز کرده‌اند. حضور در رأس فدراسیون‌های ورزشی، پست‌های مدیریتی در وزارت و در سطوح مختلف ورزش ازجمله‌ این موارد است.

هنوز منتظریم پاسخ بدهید خانم شهرزاد

اواخر بهار سال ۱۳۹۸ افکار عمومی در حالی به استقبال دادگاه‌های بانک سرمایه می‌رفت که مدت‌ها بود با بحث پولشویی در سینما و شبکه نمایش خانگی و اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان توسط افرادی از قبیل حسین هدایتی، هادی رضوی و محمد امامی آشنایی پیدا کرده بود. احسان دلاویز نام جدیدی بود که حالا در کنار این افراد در جریان دادگاه‌های بانک سرمایه مطرح می‌شد. او البته جزء برادران دلاویز بود که در نفت و صندوق‌های بازنشستگی، افراد شناخته‌شده‌ای هستند و از دوران رئیس‌جمهور اسبق، در صدر منصب‌های مدیریتی و مشورتی قرار داشته‌اند. حداقل سه سال می‌شد که بین اهالی سینما و چهره‌های مشهور، افراد ذی‌نفع از ورود چنین پول‌هایی به سینما و شبکه نمایش خانگی، نامشروع بودن منابع مالی پروژه‌ها را با قاطعیت رد می‌کردند. حالا صدور حکم برای حسین هدایتی و قرائت کیفرخواست هادی رضوی که در آن اشاراتی به احسان دلاویز و محمد امامی هم می‌شد، تقریبا چون و چرایی برای انکار باقی نگذاشته بود. ادامه روند دادرسی‌ها جو روانی جامعه را علیه چهره‌های مشهور سینمای ایران به‌شدت داشت سنگین‌تر می‌کرد. هنرپیشه‌هایی که با تلاش برای تولید استدلال و استفاده از شهرت اجتماعی‌شان سعی داشتند لزوم جلوگیری از ورود چنین پول‌هایی به سینما و شبکه نمایش خانگی را انکار کنند، حالا همگی زیر ضرب افکار عمومی و احتمالا قانون قرار گرفته‌اند. در این میان یک نام بیشتر از همه سر زبان‌ها بود و همه منتظر پاسخگویی‌اش بودند؛ ترانه علیدوستی که جانانه‌ترین دفاع را از پروژه شهرزاد و مسائل مالی آن کرده بود. او حدود سه سال قبل، پاسخی به نادر فتوره‌چی که کمپین «نه به شهرزاد» را راه انداخته بود داد و در آن بیان کرد: «این ارقام برای ساخت پروژه‌ای در این سطح عجیب نیست اما قبول کنید هر قدر هم رانت در آنها دخیل باشد، بسیار کمتر از آنند که کسی برایشان هشت هزار میلیارد اختلاس کند. ما هم مثل شما هنوز نمی‌دانیم آن مبلغ به‌خصوصی که خرج ساخت سریال «شهرزاد» شده، دقیقا و تحقیقا آلوده به همین پولی که شما می‌گویید و برای گریه گرفتن از جمع، نام حقوق معلمان را روی آن می‌گذارید هست یا خیر. ما هم در حالت تعلیق قرار داریم و برای روشن شدن این قضیه نیاز است به آقای امامی اعلام جرم شود هم دادگاه‌شان تشکیل شود هم ما به ایشان دسترسی داشته باشیم تا بفهمیم تکلیف چیست.» علیدوستی اما حالا که هنگامه پاسخگویی بود، سکوتی عجیب داشت. این هم گذشت و حتی دادگاه‌ها به فصل محاکمه و محکومیت امامی رسید و اسم شهرزاد هم علنا مطرح شد اما علیدوستی دیگر زبان باز نکرد و هیچ پاسخی به موج پرسش‌ها و انتقادها نداد.

۲۲ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۶
کد خبر: 35269

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha