روایتی از زندگی «میرحسن میرحسینی»/ شهیدی گمنام از سزمین سیستان

شهید «میرحسن میرحسینی» شهیدی است که ابعاد و جنبه های شخصیتی متفاوت و منحصر به فردی دارد که متاسفانه تاکنون بسیاری از آنها ناشناخته مانده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از خبرگزاری مهر، چهارم خرداد ماه چند سالی است که برای من روز بسیار جالب توجهی است زیرا دقیقاً یک روز بعد از سالروز آزادی غرور آفرین خرمشهر قهرمان، سالگرد شهیدی است که دارای جنبه‌های شخصیتی منحصر به فردی است که به راستی جمع شدن همه آنها در یک فرد بیشتر شبیه یک معجزه است.

در سال ۱۳۳۶ هجری شمسی در خانواده‌ای کشاورز و شیفته اهل بیت در روستای «صفدرمیربیک» شهر «جزینک» منطقه سیستان فرزندی به دنیا آمد که نام «میرحسن» بر او گذارده شد. او در دامان پر مهر و محبت مادر و با نانی حلال که از دسترنج تلاش‌های شبانه روزی پدرش به دست می‌آمد رشد کرد.

دوران دبستان را در روستای «جزینک» و دوران راهنمایی را در شهر زابل طی کرد تا اینکه حرکت میلیونی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) آغاز شد. او که از این حرکت بسیار خوشحال بود لحظه‌ای درنگ نکرد و در تمامی صحنه‌ها حضور پیدا کرد و پیام‌ها و اطلاعیه‌های امام خمینی (ره) را که به زابل می‌رسید، برای توزیع به «جزینک» و روستاهای اطراف می‌برد. در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و حتی شب‌ها که انقلابیون در مسجد «حکیم» زابل جمع می‌شدند، حضور می‌یافت و همان جا می‌خوابید و گاه در پشت بام مسجد نگهبانی می‌داد.

روایتی از زندگی «میرحسن»/ شهیدی گمنام در زمین

«میرحسن» پس از پیروزی انقلاب خود را وقف خدمت به محرومین کرد

«میرحسن» پس از پیروزی انقلاب خود را وقف انقلاب و خدمت به محرومین کرد و در عاشورای ۱۳۶۱ به همراه جمعی از دانش آموزان کفن پوش برای دیدن آموزش نظامی راهی کرمان شد و پس از اتمام دوره آموزشی به منطقه جنگی اعزام شد و در تاریخ ۶۱.۱۲.۱۹ بعد از بازگشت به زابل مجدداً فعالیت خود را در پایگاه مقاومت «شهید صدوقی» آغاز کرد.

در سال ۱۳۶۴ در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کرد و با رتبه عالی در رشته الهیات دانشگاه تهران پذیرفته شد. در آذر ماه ۱۳۶۴ در حالی که مشغول تحصیل بود برای سومین بار عازم جبهه شد و پس از گذراندن دوره‌های تخریب برای آموزش عملیات آبی خاکی به یگان دریایی منتقل شد و کار با بی سیم را فرا گرفت.

در تاریخ ۶۴.۱۱.۱۲ پس از تسویه حساب برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران بازگشت ولی از آنجا که دل کندن از جبهه برایش سخت بود به محض شنیدن خبر حمله ایران به منطقه فاو؛ درس و دانشگاه را رها کرد و همان روز یعنی ۲۱ بهمن ماه ۶۴ به طرف فاو حرکت کرد و تا پایان عملیات و دفع کامل ضد حمله‌های دشمن در آنجا ماند.

در تاریخ ۶۵.۹.۹ برای چهارمین مرتبه عازم جبهه شد و در گردان ۴۰۹ مستقر شد و پس از آنکه گردان ۴۰۵ از نیروهای اعزامی زابل تشکیل شد، فرماندهی گروهان «مالک اشتر» لشکر ۴۱ ثاراالله به فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی را به عهده گرفت و برای انجام عملیات و باز پس گیری شهر فاو راهی منطقه شد.

چند روز از عملیات کربلای پنج گذشته بود که سردار «حاج قاسم میرحسینی» قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله و برادر کوچک‌تر «میرحسن» به شهادت رسید. میرحسن برای شرکت در خاک سپاری آن شهید بزرگوار عازم زابل شد و هم زمان با حمله به عراق در منطقه فاو بار دیگر در جبهه حضور یافت.

دشمن دست به عملیات وسیعی زد. گروهان «میرحسن» که در شلمچه در سنگرهای کمین بودند با دشمن درگیر شدند و راه پیشرفت آنها را سد کردند اما دشمن یکی از محورهای دیگر خط را شکسته و از پشت سر، راه گردان ۴۰۹ را بست و میرحسن و یارانش در محاصره کامل دشمن بعثی افتادند. آذوقه و مهماتشان تمام شده بود حتی آب برای نوشیدن نداشتند.

نیروهای گردان دور «میرحسن» حلقه زدند. به آنها گفت: مقاومت کنید شاید برایمان کمک برسد، ساعت ۱۱ تا ۱۲ ظهر در آن صحرای سوزان مردانه مقاومت کردند و جمع کثیری شهید شدند. سرانجام بعد از مقاومت جانانه به آرزوی دیرینه اش شهادت که در هر دعا آن را آرزو می‌کرد رسید.

در ابتدا تصور بر این بود که «میرحسن» اسیر شده است از این رو ایشان را مفقودالاثر اعلام کرده بودند تا سرانجام در تابستان ۱۳۷۴ پیکر مطهر این شهید بزرگوار بر دست‌های همرزمان و دوستانش تشییع شد و به ارواح مطهر شهدای ولایت پیوست.

روایتی از زندگی «میرحسن»/ شهیدی گمنام در زمین

از نکات جالب توجه شخصیت شهید «میرحسن» اثرگذاری و حساسیت او در عرصه‌های مختلف، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده است به گونه‌ای که در بحبوحه جنگ هم در حال تحصیل در بهترین دانشگاه کشور و هم در حال تدریس در محروم‌ترین منطقه کشور بود و علاوه بر آن در تمامی عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمانه خود جزو کنشگران اصلی منطقه سیستان بود به گونه‌ای که همرزمان شهید اذعان می‌کنند در تمامی این عرصه‌ها یک شخصیت تأثیرگذار و جریان ساز بود.

شهید «میرحسن میرحسینی» انسان بسیار جامع و کاملی بود

میرعباس میرحسینی برادر و هم رزم شهید «میرحسن» در گفتگو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: شهید «میرحسن میرحسینی»، انسان بسیار جامع و کاملی بود به گونه‌ای که علاوه بر اینکه ورزشکار بسیار زبده ای بود، معلم، طلبه و مداح هم بود.

وی افزود: «میرحسن» هم کاپیتان تیم فوتبال بود، هم مربی کشتی بچه‌های روستا بود و هم کمربند مشکی ورزش‌های رزمی داشت و علاوه بر آن طلبه بود و در حوزه علمیه حاج آقا بختیاری در شهر زابل مشغول به تحصیل علوم دینی بود.

وی با اشاره به اینکه شهید «میرحسن» مداح بسیار توانمند و خوش صدایی هم بود، ادامه داد: علاوه بر همه اینها از نظر علمی در بین فرهنگیان منطقه به عنوان «مطهری سیستان» مطرح بود و این لقب را بزرگان سیستان از جمله حاج آقا بختیاری بر او نهاده بودند.

میرحسینی با اشاره به اینکه شهید «میرحسن» آدم بسیار منحصر به فردی بود، تصریح کرد: هیچگاه یادم نمی‌آید که ایشان بعد از نماز صبح خواب باشد و همیشه سحرها در حال مطالعه بود.

وی گفت: کتابخانه ای با بیش از ۸ هزار جلد کتاب از او به یادگار مانده است که همه آنها را حاشیه نویسی کرده است و نکات مهم، تحلیل‌ها و گاهی کیفیت و محل مطالعه آنها را در حاشیه کتاب‌ها یادداشت کرده است.

برادر شهید «میرحسن» بیان کرد: علاوه بر همه اینها شهید میرحسن انسان بسیار خوش اخلاق، شوخ طبع و جذاب بود که همه را در همان برخورد اول مجذوب خودش می‌کرد و به هیچ عنوان به دنبال تشریفات نبود و با همه اقشار با صمیمیت و اخلاق خوش برخورد می‌کرد.

وی افزود: علاوه بر این موارد بسیار چالاک و ورزشکار بود و در دبیرستان «جزینک» که محل خدمت ایشان بود در دروسی که گاهی دبیران تخصصی به علت سختی دروس و یا نبود معلم قادر به تدریس آن نبودند، شهید «میرحسن» آن دروس را تدریس می‌کرد و معلم نمونه هم می‌شد.

این شهید بزرگوار بسیار اهل مطالعه بود و همیشه در کوله پشتی خودش کتابی داشت تا در اوقات فراغت خود هر چند کوتاه آن را مطالعه کند و دیگران را نیز به مطالعه تشویق می‌کرد

هم رزم شهید میرحسینی با تاکید بر اینکه شهید «میرحسن» همواره دبیر نمونه منطقه بود، تصریح کرد: این شهید بزرگوار بسیار اهل مطالعه بود و همیشه در کوله پشتی خودش کتابی داشت تا در اوقات فراغت خود هر چند کوتاه آن را مطالعه کند و دیگران را نیز به مطالعه تشویق می‌کرد.

وی ادامه داد: شهید «میرحسن» دارای بیان بسیار جذابی بود که به شدت مخاطب را جذب خودش می‌کرد و همواره به دنبال وحدت بود و علاوه بر آن قلم بسیار جذابی داشت، از او چند کتاب به جا مانده که متأسفانه هنوز به چاپ نرسیده است.

میرحسینی گفت: این شهید بزرگوار آنقدر مسئولیت پذیر بود که در زمان شهادت شهید «میرقاسم میرحسینی» برادر و فرمانده خودش در جبهه حضور داشت که او را به اجبار به منظور حضور در مراسم تشییع به زابل فرستادند.

وی تاکید کرد: متأسفانه ابعاد شخصیتی شهید «میرحسن» طی سال‌های اخیر در سایه نام شهید بزرگوار حاج «قاسم میرحسینی»، قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله مقداری ناشناخته مانده است از همین رو امیدوارم کاری در حد شخصیت این شهید بزرگوار انجام شود.

روایتی از زندگی «میرحسن»/ شهیدی گمنام در زمین

وی با اشاره به اینکه شهید «میرحسن» شخصیت بی نظیر چند وجهی و چندبعدی داشت، افزود: این شهید بزرگوار علاوه بر اینکه پیش نماز مسجد روستای ما بود، مسئول پرسنلی و آموزش پایگاه بسیج جزینک هم بود.

شهید «میرحسن» در بحبوبه جنگ به فکر کار فرهنگی بود ودر روستاهای منطقه سیستان نمایشگاه‌های مختلف فرهنگی و هنری برگزا ر می‌کرد

برادر شهید میرحسینی تصریح کرد: اما نکته بسیار حائز اهمیت شخصیت ایشان این بود که شهید «میرحسن» در بحبوبه جنگ به فکر کار فرهنگی بود و در روستاهای منطقه سیستان نمایشگاه‌های مختلف فرهنگی و هنری برگزار می‌کرد.

وی بیان کرد: علاوه بر آن برای افزایش آگاهی‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردم منطقه سیستان، خودش طلبه‌های به نام آن زمان را از قم دعوت می‌کرد و آنها را به عنوان مبلغ با وسیله شخصی خودش که یک موتورسیکلت بود، جابه جا می‌کرد.

هم رزم شهید میرحسینی ادامه داد: نحوه شهادت شهید «میرحسن» هم بسیار متفاوت بود به گونه‌ای که هم رزمانش تعریف می‌کنند تا لحظه آخر در حال مقاومت بود و هر چه به او گفتند که برگرد که در محاصره هستیم، می‌گفت: چگونه اینجا را رها کنیم زیرا که وجب به وجب اینجا با خون شهدا آبیاری شده است.

وی با تاکید بر اینکه شهید «میرحسن» انسان استثنایی و خاصی بود که ما واقعاً نتوانسته‌ایم حتی ذره‌ای از ابعاد شخصیتی بی نظیر او را به دیگران معرفی کنیم، تصریح کرد: جایگاه شهید «میرحسن» هم در یادواره شهدای طلبه، هم شهدای دانشجو، هم شهدای فرهنگی و هم در یادواره فرماندهان و سرداران شهید به شدت خالی است.

شهید «میرحسن» عاشق ولایت بود

حاج خانم میر شهرکی همسر شهید «میرحسن میرحسینی» در گفتگو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: شهید «میرحسن» عاشق ولایت بود و همواره می‌گفت: تنها مسیری که می‌تواند ما را به هدایت برساند ولایت فقیه است.

وی افزود: چند روز از عملیات کربلای ۵ گذشته بود که برادرش، سردار حاج «قاسم میر حسینی» قائم مقام فرماندهی لشگر ۴۱ ثارالله، به شهادت رسید و شهید «میرحسن» به اجبار همرزمانش برای شرکت در مراسم خاکسپاری آن شهید بزرگوار عازم «زابل» شد اما هنوز مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهادت حاج «قاسم» فرا نرسیده بود که مجدداً به جبهه مراجعت کرد.

وی ادامه داد: در مهر ماه ۱۳۶۶ برای ادامه تحصیل که هر سال به دلیلی آن را نیمه کاره رها کرده بود، به تهران رفت و در آنجا علاوه بر دروس دانشگاه در کلاس‌های خوشنویسی، زبان انگلیسی و تکواندو نیز شرکت کرد و به دلیل آگاهی و کسب تخصص بالا در رشته تکواندو، ابلاغ تدریس ورزش در دبیرستان شهدای انقلاب در تهران را نیز دریافت کرد.

وی با تاکید بر اینکه شهید «میرحسن» همیشه نمازش را به جماعت می‌خواند، تصریح کرد: او آنقدر به نماز جماعت اهمیت می‌داد که نمازهای پنجگانه اش را در مسجد به جماعت می‌خواند و هر وقت امام جماعت حضور نداشت میر حسن نماز را به عهده می‌گرفت.

همسر شهید ادامه داد: آقا میرح سن علاقه زیادی به خواندن و آموزش قرآن داشت و آن ایام با اینکه ماه رمضان بود و روزها گرم و طولانی شده بود اما با موتورش به روستاهای اطراف می‌رفت تا مسجد و مدرسه روستا را برای کلاس آموزش قرآن و احکام آماده کند.

روایتی از زندگی «میرحسن»/ شهیدی گمنام در زمین

در ادامه هم بخش کوتاهی از وصیت نامه شهید «میرحسن میرحسینی» را مطالعه می‌کنید؛ «این ماییم که باید با تکیه به قدرت لایزال ایزد یکتا و خداوند تبارک و تعالی حافظ نور اسلام باشیم تا همه مسلمانان و محرومان جهان را از آن بهره مند ساخته و زمینه انقلاب بزرگ و جهانی حضرت مهدی (عج) را فراهم نمائیم.

بیاید و با قدرت الهی خود پایه‌های کاخ‌های سفید و کرملین را که بر استخوان‌های نحیف سیاهان آفریقایی و گرسنگان هندی و محرومان اعراب جاهل قرن بیستم و کارگران و کشاورزان سراسر جهان استوار شده متزلزل نماید و بر صاحبان آن کاخ‌ها که همان مستکبرین هستند مستضعفین را حاکم گردانید که این انتظار تمام صالحان روی زمین به خصوص رزمندگان اسلام است.

امت حزب الله!

همیشه دنباله روی ولی فقیه باشید و هر گز از روحانیت جدا نگردید که به قول امام جعفر صادق (ع) اگر رهبرتان را گم نمودید دچار گرگان صحرا خواهید شد و این برای ما به تجربه ثابت شده است.

مساجد و پایگاه‌های بسیج را خالی نگذارید. برادران و خواهران محصل، قرآن و دعا و رساله را فراموش نکنید بخوانید و با آنها انس بگیرید و نگذارید که قرآن بیشتر از این در کنج خانه‌های ما و مساجد غریب باشد، قرآن را بیاموزید و آموزش دهید.

پدران کشاورزم، شمایید که بر قلب زمین تیشه می زنید و غذایتان و حقتان را از زمین بر می‌دارید.بگذارید فرزندان شما گلوله بر قلب ابر قدرت‌ها بزنند و قلب کدر آنها را سوراخ نمایند و حق مظلو مین تاریخ را از ظالمان بگیرند.

برادر و خواهر همکار و معلمین جامعه اسلامی که در کنار بقیه علوم، احکام و اخلاق و اعتقادات را به دانش آموزان عزیز روستایی می‌آموزید، علم بدون ایمان در عصر کنونی امتحانش را پس داده است و دانشمندان متوجه این علم پرستی شده‌اند و این مشکل دامن گیر غرب شده است. بدانید که علم در صورتی تنها راه نجات بشریت است که خودتان عامل باشید. زیرا خرابی جامعه بر می‌گردد به کار ما معلمین. اگر ما صالح باشیم جامعه صد در صد صالح خواهد شد.»

۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۲۶
کد خبر: 28527

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha