۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۱
کد خبر: 18938
پشت پرده پیشروی سریع طالبان

سقوط بهت آور قریب به ۲۰ مرکز استان در کمتر از سه روز به دست طالبان، سریال پیشروی‌های عجیب و سریع طالبان را تکمیل کرد. قندهار، غزنی و هرات، مهم‌ترین شهرهایی هستند که طی چند روز گذشته به تصرف طالبان در آمده‌اند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از روزنامه خراسان، برای فهم وضعیت کنونی افغانستان، توجه به نکات زیر ضروری است:

۱. وجه مشترک تصرفات اخیر طالبان این است که آن‌ها تقریبا بر هیچ شهری از طریق جنگ، مسلط نشده‌اند. تقریباً تمام مناطقی که طی دو ماه گذشته به تصرف طالبان درآمده، بدون جنگ و درگیری و گاه بدون آن که خود طالبان خواسته باشند، در اختیار آن‌ها قرار گرفته و برعکس در مناطقی که مقاومتی در برابر آن‌ها روی داده (مناطقی همچون بلخاب، چهارکنت، خنجان، پاتو و...) طالبان حتی با استفاده‌ تمام توان نظامی خود نیز نتوانسته‌اند آن مناطق را تصرف کنند.

۲. از ابتدای پیشروی‌های عجیب و گسترده طالبان، این شائبه ایجاد شده بود که تصرف سریع و بدون جنگ مناطق توسط طالبان، برنامه‌ریزی شده و مطابق با توافقی پنهانی میان دولت افغانستان و طالبان است، اما استدلال‌های زیادی صورت می‌گرفت تا ثابت شود که دولت افغانستان، معامله پشت پرده‌ای برای واگذاری مناطق به طالبان ندارد و اصولاً منطقی نیست که دولتی به دست خود، امکانات و جغرافیای خود را به دشمن واگذار کند.

۳. اما برخی کارشناسان معتقدند اتفاقات چند روز گذشته، باعث شده که گمانه تبانی دولت افغانستان (یا حداقل حلقه‌ای تاثیرگذار در داخل حکومت) با طالبان بر سر تحویل دادن مناطق و امکانات به آن‌ها، به یک مسئله قطعی و غیرقابل تردید مبدل شود. هرات در شرایطی سقوط کرد که اسماعیل خان به لحاظ نظامی دست بالاتری در جنگ داشت و انگیزه لازم برای درهم کوبیدن طالبان نیز برایش موجود بود. سقوط بدون جنگ هرات و تسلیم شدن اسماعیل خان به طالبان در چنین شرایطی، گویای این است که وضعیت نظامی، موجب سقوط شهرها نمی‌شود بلکه مناطق بر اساس نوعی معامله و توافق در اختیار طالبان قرار می‌گیرند. مشابه آن چه در هرات روی داد، به طور همزمان در قندهار نیز اتفاق افتاد و ساعاتی پیش از آن هم در شهر غزنی، علاوه بر این که طالبان بدون درگیری کنترل شهر را به دست گرفتند، والی غزنی را با احترام تا نزدیکی‌های کابل اسکورت کردند. در «کندز» هم سه هزار نیروی نظامی تا بن دندان مسلح، بدون هیچ فشاری، فرودگاه این شهر را با تمام تسلیحات و تجهیزات نظامی آن به طالبان تحویل دادند. همه این موارد در کنار این مسئله مهم که فرماندهان میدانی دایم از دستور مرکز برای خودداری از جنگ یا تعلل نیروی هوایی و فرماندهی کل نیروهای دفاعی از پشتیبانی رزمندگان در جبهه‌های جنگ شکایت داشتند، دلیل آن مدعاست.

۴. شرایط اکنون به شکلی شده که گمان می‌رود مسابقه‌ای میان مقامات رسمی محلی دولت  افغانستان در استان‌های مختلف، بر سر تحویل دادن مناطق تحت حاکمیت دولت و تجهیزات گسترده نظامی به طالبان آغاز شده و قطعا چنین روندی، خیلی عجیب و بهت‌آور است. چنین وضعیت بهت‌آور و پارادوکسیکالی که در آن، حکومتی به دست خود، امکانات و جغرافیای خود را به دشمن واگذار کند، البته در افغانستان، چندان عجیب نیست، چرا که می‌دانیم دولت افغانستان، یک دولت مستقل نیست تا خود برای حفظ و بقا یا قوام خود تصمیم بگیرد. دولت افغانستان و شخص اشرف‌غنی نشان داده که  دقیقا آن چیزی را انجام می‌دهد که آمریکا خواسته باشد.

۵. این کارشناسان معتقدند، منافع آمریکا در این است که طالبان را بر جغرافیای افغانستان مسلط کند. در چنین وضعیتی که اراده آمریکا بر تقویت طالبان قرار گرفته، دولت بی‌اراده افغانستان، موظف است تا طبق طرح آمریکا، زمینه حضور طالبان را در مناطقی که احتمال می‌رود با مخالفت‌های گسترده مردمی در برابر طالبان مواجه شود، فراهم کند. بنابراین موضوع استعفای غنی که عده ای انتظار آن را می‌کشیدند، با در نظر داشتن واقعیت‌های میدانی، حتما منتفی است (چنان که این گونه نیز شد). استعفای آقای غنی به این معنی است که خود از قدرت کنار برود و میدان برای رقبای او باز شود تا به جای او، چانه زنی بر سر سهم‌گیری در قدرت را انجام دهند. از طرفی استعفای او در این زمان، بلخ را به عنوان مرکز ثقل مناطق شمالی افغانستان، خارج از کنترل طالبان نگاه خواهد داشت و چنین چیزی مطلوب آمریکا نیست. با این حساب، استعفای غنی تا زمانی که مخالفان او کاملا از قدرت بیفتند (تا خود او آرامش پیدا کند) و شمال افغانستان کاملا در اختیار طالبان قرار بگیرد (تا سناریوی آمریکا دچار سکته نشود) احتمالا  منتفی خواهد بود.

۶. شمال و مرکز افغانستان، مناطقی هستند که در دهه ۷۰، هسته اصلی مقاومت ضد طالبان بودند و مردم این مناطق، آمادگی ذهنی و روانی پذیرش امارت طالبان را ندارند. بنابراین در طرح آمریکا، برای تسلط طالبان بر افغانستان، ضروری بود که پیش از شکل‌گیری جریان مقاومت علیه طالبان، هسته‌های چنین جریانی از عمل باز بماند و به همین دلیل، تصرف شمال افغانستان توسط طالبان، نسبت به ولایات جنوبی اولویت پیدا کرد.

۷. چهره‌های سیاسی و نظامی ضد طالبان، اگر تصمیم بگیرند که سد راه طالبان شوند، ممکن است با حذف فیزیکی مواجه شوند. مسمومیت مشکوک مارشال دوستم و فرزندش و حمله پهپادی به منزل عطا محمد نور در ماه گذشته و نیز حمله نیروی هوایی افغانستان به یک فرمانده مهم مقاومت مردمی (فرمانده علی سرور که برای کمک به مدافعان شهر شبرغان به آن جا رفته بود) در مسیر بازگشت به مزار شریف در روز گذشته، موید این مدعاست.

۸. اسماعیل خان به روشنی دریافت که مسلط کردن طالبان بر افغانستان، طرحی آمریکایی است و بخشی از  دولت افغانستان هم در اجرای آن با طالبان و آمریکا همکاری خواهد کرد. بنابراین اگر او بخواهد در این مسیر چالش ایجاد کند، حتما از میان برداشته خواهد شد. اسماعیل خان ترجیح داد زنده بماند. اما عطا محمد نور و مارشال دوستم و امرا... صالح که تا کنون سخن از مقاومت در برابر طالبان می‌زنند، معلوم نیست چه تدبیری برای در امان ماندن از خطر فوق اندیشیده‌اند. شاید آن‌ها هم همان مسیری را بروند که اسماعیل خان رفت. همان‌طور که شامگاه روز گذشته شاهد سقوط مزارشریف هم بودیم.

۹. معادله حمایت صریح و ضمنی آمریکا از طالبان و طرحی که برای آینده افغانستان با حضور طالبان چیده است و نفوذی که در بدنه این گروه برای جلو بردن طرح خود دارد، پیام‌های صریحی برای همسایگان افغانستان و دشمنان آمریکا دارد. واضح است که باید با چشم‌های باز تحولات  کلان و حتی جزئیاتی مانند ادعای همراهی نیروهای جیش الظلم با طالبان در تصرف شهر زرنج  مرکز استان نیمروز را رصد کرد و درباره هر گونه اعتماد کردن یا نکردن به این گروه هوشیار بود. یقینا در روزهای آینده نیمه پنهان معادلات، روشن‌تر خواهد شد.

۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۱
کد خبر: 18938

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha