امام ششم شیعه از نگاه سیزده دانشور سُنی

دانشوران و بزرگان ‏اهل تسنن و جماعت درباره جایگاه علمی امام صادق(ع) چه می گویند؟

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از خبرآنلاین به نقل از منابع حدیثی و روایی را درباره اظهارات ۱۳ تن از علمای نامدار اهل ‏سنت درباره جایگاه علمی و معرفتی امام صادق(ع) می خوانید. درباره‏ عظمت امام صادق (علیه السلام) نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخن ‏گفته شده است، بلکه در این باره جمع کثیری از دانشوران و بزرگان ‏اهل تسنن و جماعت لب به سخن گشوده ‏اند.
پیشوایان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامی و صاحب نظران زبردست در باره‏ برجستگی های ‏علمی، عملی، اخلاقی، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفرصادق علیه السلام بسیار سخن گفته‏ اند. اینک در این نوشتار به طور گذرا به‏ بیان برخی از این اظهار نظرها و اعترافات می‏ پردازیم.

امام ششم شیعه از نگاه سیزده دانشور سُنی

ابوحنیفه و امام صادق (علیه السلام)
«نعمان بن ثابت ‏بن زوطی‏» معروف به «ابو حنیفه‏» (۸۰ - ۱۵۰ه. ق.) پیشوای فرقه‏ حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام ‏صادق علیه السلام بود، درباره‏ عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات‏خوبی دارد. از جمله درباره‏ آن حضرت گفت:
«ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه‏»؛ من فقیه‏تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده‏ام. او داناترین فرد این امت است. (۱)

در زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقی، خلیفه‏ مقتدر عباسی، قدرت ‏سیاسی را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت‏ بنی‏ علی و بنی‏فاطمه به ویژه امام صادق علیه السلام رنج می‏ برد و برای رهایی از این ‏رنج گاهی ابوحنیفه را تحریک می‏کرد که در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور عباسی او را به عنوان مهم‏ترین دانشوران عصر تکریم می‏کرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمی امام جعفر بن ‏محمد علیه السلام فائق آید.

در این رابطه خود ابوحنیفه نقل می ‏کند و می‏ گوید:

«روزی منصور دوانقی کسی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم شیفته‏ جعفر بن محمد شده‏اند، او در بین مردم از پایگاه ‏اجتماعی وسیعی بهره‏مند است، تو برای این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثی کنی و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمی ‏او بکاهی، چند مساله‏ پیچیده و غامض را آماده کن و در وقت ‏مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ‏گویی، او را تحقیر نمایی و دیگر، مردم شیفته‏ او نباشند و از او فاصله بگیرند.

در همین رابطه من چهل مساله‏ مشکل را آماده کردم و در یکی از روزها که منصور در «حیره‏» بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتی که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه‏ عباسی آن ابهت‏ به من دست نداد، در حالی که منصور خلیفه ‏است و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسی در اختیارش است ‏باید ابهت‏ داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسی به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت:

ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.

او پاسخ داد: بلی، او را می‏شناسم. سپس منصور به من نگاهی کرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالی داری از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت ‏شمردم و چهل مساله‏ ای را که از پیش آماده کرده بودم، یکی ‏پس از دیگری با آن حضرت در میان گذاشتم. بعد از بیان‏ هر مساله ‏ای، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان می‏ فرمود:

عقیده‏ شما در این باره چنین و چنان است، عقیده‏ علمای مدینه ‏در این مساله این چنین ا ست و عقیده‏ ما هم این است.

در برخی از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخی هم با نظر علمای مدینه موافق بود و گاهی هم با هر دو نظر مخالفت می‏کرد و خودش نظر سومی را انتخاب می‏کرد و بیان می‏داشت.

من تمامی چهل سؤال مشکلی را که برگزیده بودم یکی پس از دیگری ‏با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه ‏ای که بیان شد به جملگی آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصی که داشت پاسخ‏ گفت.»

مالک ابن انس می گوید: در طول ‏مدتی که به خانه‏ آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این‏ که در یکی از این سه خصلت و سه حالت ‏به سر می‏برد، یا او را در حال نماز خواندن می‏دیدم و یا در حالت روزه ‏داری و یا در حالت‏ قرائت قرآن.
سپس ابوحنیفه بیان داشت:

«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس‏» ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه ‏های مختلف‏ دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون‏ جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (۲)

همو درباره‏ عظمت علمی امام صادق علیه السلام بیان داشت:

«لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» (۳) ؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمی‏دانستند.

مالک بن انس و امام صادق( علیه السلام)

مالک بن انس (۹۷ - ۱۷۹ ه .ق) یکی از پیشوایان چهارگانه‏ اهل ‏سنت و جماعت و رئیس فرقه‏ مالکی است که مدتی افتخار شاگردی ‏امام صادق علیه السلام نصیب وی شد. (۴) او در باره‏ عظمت و شخصیت علمی‏ و اخلاقی امام صادق علیه السلام چنین می‏گوید:

«و لقد کنت آتی جعفر بن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبی(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما کنت اراه الا علی ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما و اما یقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا علی ‏الطهاره و لا یتکلم فی ما لا یعنیه و کان من العلماءالزهاد الذین ‏یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتی.» (۵)

«مدتی به حضور جعفر بن محمد می‏رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمی بر لب‏هایش نمایان بود. هنگامی که در محضر آن‏ حضرت نام مبارک رسول گرامی اسلام به میان می ‏آمد، رنگ ‏رخساره ‏های جعفر بن محمد به سبزی و سپس به زردی می‏ گرایید. در طول ‏مدتی که به خانه‏ آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این‏ که در یکی از این سه خصلت و سه حالت ‏به سر می‏ برد، یا او را در حال نماز خواندن می‏ دیدم و یا در حالت روزه ‏داری و یا در حالت‏ قرائت قرآن.

من ندیدم که جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بی‏ فایده و گزاف ‏بگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.

هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازی که‏ زیر پای آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمی‎داشت و زیر پای من می‏ گستراند.»

مالک بن انس درباره‏ زهد و عبادت و عرفان امام صادق علیه السلام بیان ‏داشت:

به همراه امام صادق علیه السلام به قصد مکه و برای انجام مناسک حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه ‏گویی یعنی گفتن: «لبیک اللهم لبیک‏» لازم است. دیگران طبق‏ معمول این ذکر را بر زبان جاری می‏کردند.»

مالک می‏گوید: من متوجه امام صادق علیه السلام شدم، دیدم حال حضرت منقلب‏ است. امام صادق علیه السلام می‏خواهد لبیک بگوید ولی رنگ رخساره‏اش متغیر می‏شود. هیجانی به امام دست می‏دهد و صدا در گلویش می‏شکند، و چنان کنترل اعصاب خویش را از دست می‏دهد که می‏خواهد بی ‏اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک می‏گوید: من جلو آمدم و گفتم: ای‏ فرزند پیامبر! چاره ‏ای نیست این ذکر را باید گفت. هر طوری که ‏شده باید این ذکر را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود:

«یابن ابی‏ عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشی ان‏ یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.»

ای پسر ابی‏ عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه ‏بدهم که لبیک بگویم؟ «لبیک‏» گفتن به معنای این است که‏ خداوندا، تو مرا به آن چه می‏خوانی با سرعت تمام اجابت می‏کنم و همواره آماده‏ انجام آن هستم. با چه اطمینانی با خدای خود این‏طور گستاخی کنم و خود را بنده‏ آماده به خدمت معرفی کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیک و لا سعدیک‏» آن وقت چه کنم؟ (۶)

همو در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه السلام می‏گوید:

«ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من ‏جعفر بن محمد» (۷) ؛ هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشری ‏خطور نکرده است، مردی که با فضیلت‏تر از جعفر بن محمد باشد.

درباره‏ مالک بن انس نوشته ‏اند:

«و کان مالک بن انس یستمع من جعفر بن محمد و کثیرا ما یذکر من ‏سماعه عنه و ربما قال حدثنی الثقه یعنیه» ؛ مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث می ‏نمود و بسیار آن چه را که از او سماع (گوش می‎کرد) می‏کرد، بیان می ‏نمود و چه بسا می ‏گفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفر بن محمد بود. (۸)

حسین بن یزید نوفلی می‏گوید:
«سمعت مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینی افضل من‏ جعفر بن محمد علیهماالسلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصده‏ فیکرمنی و یقبل علی فقلت له یوما یابن رسول الله ما ثواب من ‏صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و کان والله اذا قال ‏صدق) حدثنی ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من‏ رجب ایمانا و احتسابا غفر له. فقلت له یابن رسول الله فی ثواب‏ من صام یوما من شعبان فقال حدثنی ابی‏ عن ابیه عن جده قال ‏رسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفر له.» (۹)

ابوحنیفه بیان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس‏» ؛ «همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه‏ های مختلف‏ دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون‏ جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.»

از مالک بن ‏انس فقیه شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او می‏رفتم. او با روی باز مرا می‏پذیرفت و گرامی می‏داشت. روزی از او پرسیدم: ای پسر پیامبر! ثواب روزه‏ ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتی از پیامبر نقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزی از کسی نقل کند درست و راست ‏نقل می‏کند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل کرده است که ثواب روزه‏ ماه رجب این است که گناهانش بخشیده‏ می‏شود. سپس این پرسش را در باره‏ روزه‏ ماه شعبان هم بیان کردم ‏و حضرت همان پاسخ را داد.

ابن شبرمه و امام صادق( علیه السلام)
عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببی معروف به «ابن شبرمه‏» (۷۲-۱۴۴ ه .ق) قاضی و فقیه نامدار کوفه، درباره‏ امام صادق علیه السلام می‏ گوید:

«ما ذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد علیه السلام الا کادان یتصرع له ‏قلبی سمعته یقول حدثنی ابی‏ عن جدی عن رسول الله» (۱۰) ؛ به یاد ندارم حدیثی را از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این که در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیث ‏می‏گفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا این روایت را نقل‏ می‏کنم.

همو گفت:

«واقسم بالله ما کذب علی ابیه و لا کذب ابوه علی جده و لا کذب‏ جده علی رسول الله» (۱۱) ؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ ‏می‏گفت و نه پدرش بر جدش دروغ می‏گفت و نه او بر پیامبر . یعنی‏ آنچه که در سلسله‏ سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگی ‏درست است.

ابن ‏ابی لیلی و امام صادق (علیه السلام)

شیخ صدوق روایتی نقل می‏کند که محمد بن عبدالرحمان معروف به ‏«ابن ابی‏ لیلی‏» (۷۴- ۱۴۸ ه .ق) فقیه، محدث، مفتی و قاضی ‏بنام کوفه نزد امام صادق علیه السلام رفت و از آن حضرت پرسش هایی نمود و پاسخ ‏های خوبی شنید. سپس به امام خطاب کرد و عرض نمود:

«اشهد انکم حجج الله علی خلقه» (۱۲) ؛ شهادت می‏دهم که شما حجت ‏های خداوندی بر بندگانش هستید.

عمرو بن عبید معتزلی و امام صادق (علیه السلام)
«عمرو بن عبید معتزلی‏» به نزد امام جعفر بن محمد علیه السلام مشرف شد، وقتی رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش.‏» (۱۳)

سپس ساکت‏ شد. امام صادق علیه السلام فرمود: چرا ساکت ‏شدی؟ گفت: خواستم ‏که شما از قرآن گناهان کبیره را یکی پس از دیگری برای من بیان ‏نمایی. حضرت شروع کرد و به ترتیب از گناه بزرگ‏تر یکی پس از دیگری را بیان نمود. از بس که امام خوب و عالی پاسخ عمرو بن ‏عبید را داد که در پایان عمرو بن عبید بی ‏اختیار گریست و فریاد زد:

«هلک من قال براءیه و نازعکم فی الفضل و العلوم‏» (۱۴) ؛ هر کس به رای خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه ‏کند، هلاک می‏ شود.

جاحظ و امام صادق(علیه السلام)

«ابو بحر جاحظ بصری‏» که از دانشوران مشهور قرن‏ سوم بود، درباره‏ امام صادق علیه السلام بیان داشت:

«جعفر بن محمد الذی ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من ‏تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذاالباب» (۱۵) ؛ جعفر بن محمد کسی بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پر کرده است ‏و گفته می‏شود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمی آن حضرت کافی است.

عمر بن مقدام و امام صادق (علیه السلام)

«عمر بن مقدام‏» از علمای معاصر امام صادق علیه السلام درباره‏ آن حضرت‏ می‏گوید:

«کنت اذا نظرت الی جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا عند الجمره یقول سلونی، سلونی» (۱۶) ؛ هنگامی که جعفر بن محمد را می‏دیدم، می‏ فهمیدم که او از نسل ‏پیامبران است. خودم دیدم که در جمره‏ منا ایستاده بود و از مردم می‏خواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهره ‏مند شوند ... .

شهرستانی و امام صادق (علیه السلام)

ابوالفتح محمد بن ابی‏القاسم اشعری معروف به «شهرستانی‏»(۴۷۹-۵۴۷ ه .ق) در کتاب گرانسنگ «الملل و النحل‏» درباره‏ ‏عظمت امام صادق علیه السلام می‏ نویسد:

«و هو ذو علم عزیز فی الدین و ادب کامل فی الحکمه و زهر بالغ ‏فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات» (۱۷) ؛ امام صادق علیه السلام در امور و مسایل دینی، از دانشی بی‏ پایان و در حکمت، از ادبی کامل و نسبت ‏به امور دنیا و زرق و برق‏های آن، از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوت ‏های نفسانی دوری می‏ گزید.

ابن خلکان و امام صادق(علیه السلام)

ابن خلکان درباره‏ امام صادق علیه السلام می‏ نویسد:

«احد الائمه الاثنی عشر علی مذهب الامامیه و کان من سادات‏ اهل ‏البیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذکر» ؛ او یکی از امامان دوازده‎گانه‏ امامیه و از بزرگان اهل‏ بیت رسول‏ خدا بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل‏ او مشهورتر از آن است که نیازمند به توضیح داشته باشد.

ابن خلکان همچنین می‏نویسد: امام صادق علیه السلام در صنعت کیمیا (شیمی) از مهارت خاصی بهره ‏مند بود، ابوموسی جابر بن حیان طرطوسی، شاگرد ایشان بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات ‏جعفر بن محمد را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. (۱۸)

«نعمان بن ثابت ‏بن زوطی‏» معروف به «ابو حنیفه‏» (۸۰ - ۱۵۰ه.ق.) پیشوای فرقه‏ حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام ‏صادق علیه السلام بود، درباره‏ عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافات‏ خوبی دارد. از جمله درباره‏ آن حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه‏»؛ من فقیه‏ تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده ‏ام. او داناترین فرد این امت است.

ابن حجر عسقلانی و امام صادق (علیه السلام)

شهاب الدین ابوالفضل احمد بن علی مصری شافعی، مشهور به «ابن‏ حجر عسقلانی‏» (۷۷۳-۸۵۲ ه .ق) درباره‏ امام صادق علیه السلام می‏گوید:

«جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فقیهی است‏ بسیار راست گفتار.» (۱۹)

ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب از ابی‏ حاتم و او از پدرش نقل ‏می‏کند که درباره‏ امام صادق علیه‎السلام بیان داشت: «لا یسأل عن مثله.»

و نیز می ‏نویسد: ابن عدی گفته است:

«و لجعفر احادیث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذکره ابن حبان ‏فی‏الثقات و قال کان من سادات اهل‏ البیت فقها و علما و فضلا ... و قال النسایی فی‏الجرح و التعدیل ثقه.» (۲۰)

برای جعفر بن محمد احادیث و نسخه ‏های بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره‏ ثقات قرار داده است و گفته‏ است: جعفر بن محمد از بزرگان اهل‏بیت رسول خدا است و ازجهت ‏فقه، علم و فضل مقام بالایی دارد. «نسایی‏» در جرح و تعدیل، امام صادق علیه السلام را از افراد «ثقه‏» معرفی کرده است.

صاحب «سیر اعلام النبلاء» و امام صادق (علیه السلام)

صاحب «سیر اعلام النبلاء» درباره‏ امام صادق علیه السلام می‏نویسد:

جعفر بن محمد بن علی بن حسین که از فرزندان حسین بن علی ریحانه‏ ‏رسول خدا است، یکی از بزرگان است که مادرش «ام فروه‏» دختر قاسم بن محمد بن ابی‏بکر است و مادر ام فروه «اسماء» دختر عبدالرحمان بن ابی‏بکر است. به همین جهت است که آن حضرت می‏گفت: من از دو جهت ‏به ابوبکر منتسبم. او بزرگ بنی‏هاشم است. از محضر علمی او افراد بسیاری کسب فیض کردند، از جمله، فرزندش «موسای‏ کاظم‏»، «یحیی ابن سعید انصاری‏»، «یزید بن عبدالله‏»، «ابوحنیفه‏»، «ابان بن تغلب‏»، «ابن جریح‏»، «معاویة ‏بن ‏عمار»، «ابن اسحاق‏»، «سفیان‏»، «شبعه‏»، «مالک‏»، «اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعیل‏»،«سلیمان بن بلال‏»، «سفیان بن عینیه‏»، «حسن بن صالح‏»، «حسن بن عیاش‏»، «زهیر بن محمد»، «حفص بن غیاث‏»، «زید بن‏ حسن‏»، «انماطی‏»، «سعید بن سفیان اسلمی‏»، «عبدالله بن‏ میمون‏»، «عبدالعزیز بن عمران زهری‏»، عبدالعزیز دراوری‏»، «عبدالوهاب ثقفی‏»، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت ‏بنانی‏»، «محمد بن میمون زعفرانی‏»، «مسلم زنجی‏»، «یحیی‏قطان‏»، «ابوعاصم نبیل‏» و ... (۲۱)

همو در کتاب «میزان الاعتدال‏» می‏نویسد:

جعفر بن محمد یکی از امامان بزرگ است که مقامی بس بزرگ دارد و نیکوکار و صادق است. (۲۲)

ابن حجر هیتمی و امام صادق(علیه السلام)

شهاب الدین ابوالعباس، احمد بن بدرالدین شافعی، معروف به «ابن ‏حجر هیتمی‏» (۹۰۹ - ۹۷۴ ه.ق) در «صواعق المحرقه‏» درباره‏ ‏امام صادق علیه السلام می‏نویسد:

مردم از آن حضرت دانش ‏های بسیاری فرا گرفته ‏اند. این علوم و دانش ‏ها توسط مسافران به همه ‏جا راه یافت و سرانجام آوازه‏ ‏جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگی مانند «یحیی ‏بن سعید»، «ابن جریج‏»، «مالک‏»، «سفیان ثوری‏»، «سفیان ‏بن عینیه‏»، «ابوحنیفه‏»، «شعبه‏» و «ایوب سجستانی‏» از او حدیث نقل کرده ‏اند. (۲۳)

میرعلی هندی و امام صادق(علیه السلام)

«میرعلی ‏هندی‏» که از علمای نامدار اهل ‏سنت است و در همین دوره‏ ‏معاصر می‏زیست درباره‏ عظمت علمی و اخلاقی امام صادق علیه السلام می‏گوید:

آراء و فتاوای دینی تنها نزد سادات و شخصیت‏ های فاطمی رنگ فلسفی ‏به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحث‏ها و گفتگوهای فلسفی در همه‏ اجتماعات رواج‏ یافته بود. شایسته‏ ذکر است که رهبری این حرکت فکری را حوزه‏ ‏علمی‏ای که در مدینه شکوفا شده بود، بر عهده داشت. این حوزه را نبیره‏ علی بن ‏ابی ‏طالب علیه السلام به نام امام جعفر که «صادق‏» لقب ‏داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگری فعال و متفکری بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبی آشنایی داشت و نخستین کسی بود که مدارس‏ فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد.
در مجالس درس او تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیس‏ کردند، شرکت نمی‏کردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست‏ در آن حاضر می‏شدند. «حسن بصری‏» موسس مکتب فلسفی «بصره‏» و «واصل بن عطا» موسس ‏مذهب «معتزله‏»، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه‏ دانش او سیراب می‏شدند. (۲۴)

امام ششم شیعه از نگاه سیزده دانشور سُنی

پی ‏نوشت‎ها:

۱- شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ‏۶، ص‏۲۵۷/ تاریخ‏الکبیر، ج ۲، ص‏۱۹۹ و ۱۹۸، ح‏۲۱۸۳.

۲- سیر اعلام النبلاء، ج ‏۶، ص ۲۵۸/ بحارالانوار، ج‏۴۷، ص‏۲۱۷.

۳- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ‏۵۱۹، طبع قم، نشر اسلامی.

۴- سیر اعلام النبلاء، ج ‏۶، ص‏۲۵۶.

۵- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص ۵۲/ جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص‏۳۲۷.

۶- شیخ صدوق، امالی، ص‏۱۴۳، ح‏۳.

۷- شهید مطهری، سیری در سیره‏ ائمه اطهار علیهم السلام، ص‏۱۴۹.

۸- شرح الاخبار فی فضایل الائمه الاطهار، ج‏۳، ص‏۲۹۹، ح‏۱۲۰۳.

۹- امالی صدوق، ص ۴۳۵ و۴۳۶، ح ۲.

۱۰ و ۱۱- همان، ص‏۳۴۳، ح‏۱۶.

۱۲- من لایحضره‏الفقیه، ج ۱، ص ۱۸۸، ح‏۵۶۹.

۱۳- سوره نجم، آیه ۳۲.

۱۴- کلینی، کافی، ج ۲، ص ۲۸۷- ۲۸۵.

۱۵- رسائل جاحظ، ص‏۱۰۶/ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص‏۳۲۸.

۱۶- سیر اعلام النبلاء، ج‏۶، ص‏۲۵۷.

۱۷- الملل و النحل، ج ۱، ص‏۱۴۷/ حیات فکری و سیاسی امامان ‏شیعه، ص ۳۳۰.

۱۸- وفیات الاعیان، ج ۱، ص‏۳۲۷/ سیره‏ پیشوا، ص‏۳۵۳/ حیات فکری‏ و سیاسی امامان شیعه، ص ۳۳۰.

۱۹- تقریب التهذیب، ص ۶۸.

۲۰- تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۰۴.

۲۱- سیر اعلام النبلاء، ج‏۶، ص ۲۵۵ و۲۵۶.

۲۲- لغت نامه دهخدا، ج‏۹، ص‏۱۳۰- ۳۲۳.

۲۳- الصواعق المحرقه، ص ۲۰۱.

۲۴- مختصر تاریخ العرب، ص‏۱۹۳/ سیره‏ پیشوایان، ص ۳۵۲.

۱۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۰
کد خبر: 15606

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha