گروه اقتصاد بینالملل پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد - مؤسسه تحقیقاتی فیچ پیشبینی میکند که جو بایدن رئیسجمهور منتخب آمریکا در جهت احیای رویکرد چندجانبهگرایی در سیاست خارجی این کشور تلاش کند، هرچند احتمالاً نخواهد توانست نظم جهانی دوران پیشاترامپ را به طور کامل احیا کند.
فیچ در تحلیل ریسک سیاسی انتخاب جو بایدن به عنوان رئیسجمهور آمریکا پیشبینی میکند که رئیسجمهور منتخب آمریکا برخلاف سیاست یکجانبهگرایانه «اول آمریکا» ترامپ، در جهت احیای رویکرد چندجانبهگرایی در سیاست خارجی این کشور تلاش کند.
اما فیچ میگوید بعید است دولت بایدن بتواند روند چندجانبهگرایی در سیاست آمریکا که پیش از ترامپ وجود داشت را به طور کامل احیا کند، چرا که اعتماد به آمریکا کاهش یافته، قدرت ژئوپلیتیک آمریکا طی دهه گذشته کمتر شده و شیوع کرونا فرایند عقبگرد از جهانیشدن را شدت بخشیده است.
به گزارش این مؤسسه، دولت بایدن استراتژی ترامپ برای مقابله با قدرت رو به افزایش چین را دنبال خواهد کرد و موضعی سختتر در قبال روسیه اتخاذ میکند. بر این اساس فیچ پیشبینی میکند که تنش بینالمللی همچنان در سطح بالایی باقی بماند.
در گزارش فیچ آمده است:
جو بایدن رئیسجمهور منتخب آمریکا برخلاف سیاست یکجانبهگرایانه «اول آمریکا» ی ترامپ تلاش خواهد کرد تا بیشتر رویکرد چندجانبهگرایی را در سیاست خارجی در پیش بگیرد. بایدن تجربه زیادی در حوزه سیاست خارجی دارد. او طی سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ معاون اول رئیسجمهور اوباما و در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ رئیس کمیته روابط خارجی سنا بوده است. او همچنین سالهای زیادی عضو کمیته روابط خارجی سنا بوده است. وی با توجه به دیدگاه جهانگرایانه لیبرال خود احتمالاً این سیاستها را در پیش میگیرد:
۱- حمایت بی قیدوشرط آمریکا از متحدان سنتی واشنگتن در ناتو و نیز ژاپن و کره جنوبی
۲- بازگشت به توافق آبوهوایی پاریس و همکاری با چین در این زمینه
۳- بازگشت به توافق هستهای با ایران
۴- تمدید پیمان کاهش تسلیحات استراتژیک با روسیه موسوم به استارت
۵- اتخاذ رویکردی هدفمندتر در قبال عدم توازن در تجارت جهانی
۶- توسعه و ترویج دموکراسی و حقوق بشر در جهان تا جای ممکن
بیشتر این ابتکارات در نقطه مقابل مواضع ترامپ قرار دارند.
ما همچنین پیشبینی میکنیم ریاستجمهوری بایدن به لحاظ ظاهری سبکی سنتی داشته باشد و نسبت به ریاستجمهوری ترامپ پیشبینیپذیرتر باشد. برای مثال تمایل ترامپ به اعلام ابتکارات مهم خود از طریق توییتر حتی مقامات دولت خود و متحدان خارجی و دشمنان آمریکا را شگفتزده میکرد. تمایل ترامپ به اتخاذ تصمیمات ناگهانی و پیشبینینشده مثل ترور فرمانده سپاه قدس ایران قاسم سلیمانی در ژانویه ۲۰۲۰ باعث شد سیاست خارجی آمریکا بیثبات یا پیشبینیناپذیر به نظر برسد. احتمالاً ترامپ با این رویکرد میخواهد دشمنان آمریکا را غافلگیر کند و بدین ترتیب فشارها بر آنها را حفظ کند. اما بعید است بایدن چنین رفتاری را در پیش بگیرد.
با وجود تلاش بایدن بعید است که وی بتواند به طور کامل چندجانبهگرایی حاکم بر سیاست خارجی آمریکا در دوران پیش از ترامپ را احیا کند. اول این که در دوره ترامپ اعتماد متحدان سنتی آمریکا به این کشور زوال پیدا کرده و این اعتماد بلافاصله پس از خروج ترامپ از کاخ سفید در ۲۰ ژانویه احیا نخواهد شد. دوم این که از اواسط دهه ۲۰۰۰، قدرت نسبی آمریکا رو به کاهش گذاشته و جهان بیشازپیش چندقطبی شده است. این بدان معناست که قدرتهای مهم جهان میتوانند ابتکارات آمریکا را کنار بزنند. سوم این که، تغییر و تحولات صحنه سیاسی داخلی آمریکا بدان معناست که احتمالاً دولت بایدن با مخالفت قابلتوجهی در داخل برای اتخاذ رویکردی چندجانبه گرایانه تر در سیاست خارجی مواجه خواهد شد. عملکرد قوی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ و کسب درصد قابلتوجهی از آراء نشان داد که سیاست وی از حمایت قابلتوجهی در جامعه آمریکا برخوردار است. چهارم این که، احتمالاً شیوع کرونا با تشویق کشورها به یکجانبهگرایی، فرایند عقبگرد از جهانیشدن را تسریع میکند. بر این اساس انتظار میرود توانایی و تمایل بایدن برای بازگرداندن نظم بینالمللی لیبرال که پیش از ترامپ وجود داشت با گذشت زمان کم و کمتر هم بشود.
بایدن موضعی سرسختانه در قبال چین خواهد داشت چرا که احساسات هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نسبت به چین طی سالهای اخیر بیشازپیش منفی شده و رقابت ژئوپلیتیک بین دو کشور نیز رو به افزایش است. پیش از آن که ترامپ در سال ۲۰۱۷ وارد کاخ سفید شود، دولت اوباما از اتخاذ سیاست «چرخش به سمت آسیا-اقیانوسیه» در سال ۲۰۱۱ خبر داد. این سیاست با هدف مقابله با نفوذ رو به افزایش چین در آسیا اتخاذ شد. حمایت دولت اوباما از پیمان شراکت ترانس پاسفیک که چندین کشور آسیایی را در برمیگرفت و شامل چین نمیشد، نشانه تلاش آمریکا برای مهار چین و ممانعت از تبدیلشدن چین به کشوری تعیینکننده در ترتیبات تجارت منطقهای بود. اگرچه سیاست چرخش به آسیای اوباما بیشتر جنبه لفاظی و غیرعملیاتی داشت، اما از اواسط دهه ۱۹۹۰ این عقیده در دستگاه سیاست خارجی آمریکا جا افتاده است که باید به هر ترتیب ممکن چین را مهار کرد. در راستای این عقیده، ترامپ با ورود به کاخ سفید حمایت آمریکا از تایوان - که چین آن را بخشی از خاک خود تصور میکند - را افزایش داد و رویکردی سختگیرانهتر در قبال یارانههای صنعتی چین و سیاست تجاری این کشور اتخاذ کرد. ترامپ در سال ۲۰۱۸ جنگ تجاری با چین را به راه انداخت.
ما معتقدیم که دولت بایدن رویکرد حساب شدهتری در برابر چین در مقایسه با رویکرد تقابل همهجانبه ترامپ در پیش میگیرد. برای مثال بایدن سعی میکند همکاری چین در زمینه تغییرات آبوهوایی را جلب کند و در تقابل با چین رویکردی موضوعی داشته باشد، یعنی در مورد یک موضوع با چین همکاری کند و در مورد موضوعی دیگر با این کشور تقابل داشته باشد. این سیاست به متحدان آمریکا امکان انعطافپذیری و حمایت از آمریکا در جایی که به نفعشان باشد را میدهد. بایدن همچنین در پیگیری سیاست جنگ اقتصادی با چین با احتیاط بیشتری رفتار خواهد کرد. البته وی میداند که اگر رویکردی کمتر جسورانه در قبال چین داشته باشد، در داخل کشور به «نرم بودن» در قبال چین متهم میشود. به علاوه اگرچه بایدن مذاکرات برای پیوستن آمریکا به پیمان شراکت ترانس پاسفیک را آغاز خواهد کرد تا بتواند نفوذ چین در تجارت جهانی را محدود کند، اما معتقدیم که وی عجلهای برای این کار نخواهد داشت چرا که هنوز بخش مهمی از جامعه آمریکا مخالف پیمانهای تجاری چندجانبه است.
چین نیز احتمالاً با دقت تحرکات بایدن برای تقویت روابط آمریکا با کشورهای مهم آسیا مثل ژاپن و کره جنوبی را رصد خواهد کرد. بایدن در مبارزات انتخاباتی خود در ماه آگوست سرکوب مسلمانان اویغور توسط چین در ایالت سین کیانگ را نسلکشی خواند. این موضعگیری احتمالاً فشار بینالمللی بیشتری بر جمهوری خلق چین در دوره ریاستجمهوری بایدن وارد خواهد کرد.
بایدن برخلاف ترامپ به دنبال بدهبستان نخواهد بود و حمایت بی قیدوشرط کشور خود از متحدان آسیایی یعنی ژاپن و کره جنوبی را اعلام خواهد کرد. اصرار ترامپ به توکیو و سئول برای پرداخت هزینه اعزام و استقرار نیروهای آمریکایی در خاک خود، اعمال فشار به این کشورها برای کاهش ناترازی تجاری با آمریکا و از سوی دیگر توسعه فعالیتهای هستهای کره شمالی باعث نگرانی مقامات ژاپنی و کرهای در دوره ترامپ شده است. در عین حال این دو کشور توانستهاند راهی برای همکاری و تعامل با دولت ترامپ پیدا کنند. شینزو آبه نخستوزیر سابق ژاپن رابطه گرمی با ترامپ داشت و مون، رئیسجمهور کره جنوبی از دیدار مقامات ارشد آمریکا با کره شمالی استقبال کرد. یوشیده ساگا نخستوزیر جدید ژاپن با توجه به روابط نزدیک آمریکا و ژاپن احتمالاً به راحتی و سرعت میتواند خود را با ریاستجمهوری بایدن هماهنگ کند. اما بایدن تمایلی برای تداوم دیپلماسی شخصی ترامپ در قبال رهبر کره شمالی نخواهد داشت که این مسئله میتواند باعث رنجش مقامات کره جنوبی شود (البته اگر سیاست بایدن موجب تشدید تنشها در شبهجزیره کره شود که این چنین به نظر میرسد). ما معتقدیم کره شمالی خطر کمتری در تعامل با ترامپ احساس میکرد. در واقع دولت ترامپ مطلوبیت بیشتری برای رژیم کره شمالی دارد تا دولتهای سابق آمریکا. ترامپ تمایل داشت در دولت دوم خود در صورت پیروزی در انتخابات به توافق بزرگی با کره شمالی دست پیدا کند. اتخاذ موضعی سرسختانه از سوی بایدن در قبال کره شمالی میتواند سیاستهای سئول برای کاهش تنشها با پیونگیانگ را با چالش مواجه کند. به طور کلی یکجانبهگرایی ترامپ ژاپن و کره جنوبی را متوجه این امر کرده است که باید وابستگی کمتری به آمریکا در تأمین امنیت ملی خود داشته باشند. حتی اگر بایدن به آنها در مورد اجرای تعهدات آمریکا اطمینان دهد، آنها این احتمال را میدهند که بعد از بایدن رئیسجمهور دیگری شبیه ترامپ روی کار بیاید و سیاست یکجانبهگرایی را در پیش بگیرد. بنابراین ژاپن و کره جنوبی باید خود را برای چنین روزی آماده کنند.
بایدن سعی میکند اطمینان و اعتماد متحدان آمریکا در ناتو نسبت به حمایت بدون قیدوشرط آمریکا از آنها را جلب کند، اما همچنان فشار میآورد که متحدان هزینههای بیشتری برای امور دفاعی بپردازند. ترامپ ناتو را به باد انتقاد گرفته است و تا آنجا پیش رفته که عضویت آمریکا در این سازمان را زیر سؤال برده است. او کشورهایی که برخلاف دستورالعمل ناتو کمتر از ۲ درصد تولید ناخالص داخلی را صرف هزینه نظامی میکنند به باد انتقاد گرفته و تعهد آمریکا به دفاع از این کشورها را با ابهام مواجه کرده است. تنها ۹ عضو از ۲۸ عضو ناتو در سال ۲۰۱۹ این دستورالعمل غیرالزام آور را اجرایی کردهاند. بی تفاوتی ترامپ نسبت به بقا یا فروپاشی اتحادیه اروپا و تشدید تنش تجاری با این اتحادیه به طور ویژه باعث نگرانی فرانسه و آلمان شده است. به طور کلی بسیاری از رهبران اروپا احتمالاً از رویکرد چندجانبه گرایانه بایدن استقبال خواهند کرد و این رویکرد را برای روابط دوستانه دو سوی آتلانتیک مفید میدانند. برای مثال بایدن کمتر در موضوع تجارت به تقابل با اروپا خواهد پرداخت.
با این حال روی کار آمدن بایدن به معنای پیشرفت قابلتوجه روابط آمریکا با ناتو نخواهد بود. در واقع ریشه تنشهای امروزی میان آمریکا و اعضای اروپایی ناتو به جنگ یوگسلاوی در دهه ۱۹۹۰ برمیگردد، یعنی زمانی که نیروی هوایی آمریکا نقش اصلی را در مداخلات ناتو برای پایاندادن به درگیریهای کوزوو در سال ۱۹۹۹ ایفا کرد. آمریکا همچنین نقش مهمی در تأمین نیروهای حافظ صلح در بوسنی و کوزوو داشت. سرخوردگی آمریکا از دشواری اتخاذ تصمیم جمعی درون ناتو در جنگ کوزوو باعث شد در حمله به افغانستان و عراق که به ترتیب در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ انجام شد ائتلافهای کوچکتر و موقتی تشکیل دهد. سرخوردگی آمریکا از ناتو همچنین در سال ۲۰۱۱ تکرار شد، یعنی زمانی که دولت اوباما تصمیم گرفت در جریان مداخله در جنگ داخلی لیبی از دور تحولات را رهبری کند و مداخله جدی نداشته باشد. آمریکا از این که اعضای اروپایی ناتو حاضر نشدند هزینه چندانی صرف این جنگ کنند سرخورده شد. در آن زمان، وزیر دفاع آمریکا هشدار داد ناتو به دلیل هزینه کرد کم اعضای اروپایی ممکن است سازمانی بیفایده به نظر برسد.
به طور کلی سرخوردگی آمریکا از متحدان اروپایی ماهیت فرا حزبی پیدا کرده است و اختصاص به جمهوریخواه یا دموکرات ندارد. اگرچه بایدن بر تعهد آمریکا به ناتو تأکید خواهد کرد، اما مسلماً او هم از هزینه کرد ناکافی اروپاییها در امور دفاعی سرخورده خواهد شد. با توجه به سرعت بالای پیر شدن جمعیت در اروپا (که باعث افزایش هزینههای بهداشتی میشود) و افزایش هزینه احیای اقتصادی به دلیل شیوع کرونا، بعید است دولتهای اروپایی بتوانند هزینه نظامی خود را به طور قابلتوجهی افزایش دهند.
بایدن سیاست سختگیرانهتری نسبت به ترامپ در برابر روسیه در پیش میگیرد. میتوان گفت که ترامپ در حرف و البته نه در عمل، بیشترین دوستی را با روسیه در مقایسه با سایر رؤسای جمهور آمریکا از زمان پایان جنگ سرد در اواخر دهه ۱۹۹۰ داشته است. اگرچه وی برخلاف آن چه در ابتدا تصور میشد هیچگاه عنصری مطلوب برای روسیه نبود، اما بعضی اقدامات و سیاستهای او در جهت منافع مسکو قرار داشته است، مانند انتقاد به نظم بینالمللی لیبرال و ناتو و خارج کردن بیشتر نیروهای آمریکا از سوریه. تمرکز ترامپ بر چین نیز تا حدودی فشار ژئوپلیتیک بر روسیه را کاهش داده است. به نظر ما روسیه از روی کار آمدن بایدن نگران است، چرا که دولت بایدن سعی خواهد کرد روابط با اعضای ناتو و سایر شرکای نظامی آمریکا را بهبود ببخشد و از این طریق رهبری آمریکا بر نظم لیبرال حاکم بر جهان را احیا کند. بایدن با اعزام نیروهای بیشتر به اروپای شرقی و گسترش حمایت از اوکراین، روسیه را آزار خواهد داد. بایدن همچنین ممکن است حمایت آمریکا از مخالفان در بلاروس که برای سرنگونی الکساندر لوکاشنکف متحد دیرینه روسیه تلاش میکنند را افزایش دهد. دولت بایدن همچنین میتواند روابط دیپلماتیک نزدیکتری با کشورهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی برقرار کند. روسیه این دو منطقه را بخشی از حوزه نفوذ خود تلقی میکند. به علاوه بایدن تمایل بیشتری برای انتقاد از سیاست داخلی کرملین از خود نشان داده است؛ کاری که ترامپ از انجام آن امتناع میکرد.
تنها نکته مثبتی که روسیه در بایدن میبیند تعهد وی به تمدید پیمان استارت برای یک دوره ۵ ساله پیش از اتمام دوره آن در فوریه ۲۰۲۱ است. این کار آغاز یک مسابقه تسلیحاتی پرهزینه بین دو کشور را برای چند سال به تعویق میاندازد.
ریاستجمهوری بایدن فرصتی برای بازسازی روابط ایران و آمریکا فراهم میکند، البته در سطحی محدود. بایدن تصریح کرده است به تعهدات آمریکا بر اساس توافق هستهای با ایران عمل خواهد کرد، به شرطی که ایران نیز چنین کاری را انجام دهد. ترامپ در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شد. مواضع تقابلی ترامپ از همان ابتدا روند احیای روابط دو کشور که در دولت دوم اوباما شروع شده بود معکوس کرد. تشدید تحریمها علیه ایران توسط وی برای اقتصاد این کشور زیانبار بوده است. بنابراین ایران از شکست ترامپ استقبال میکند. اما حتی در دولت بایدن نیز موانع مهمی در سر راه گرمشدن روابط دو کشور وجود خواهد داشت. اول این که ایران لزوماً رویکرد آشتیجویانهای اتخاذ نخواهد کرد. ایران به زودی وارد فضای رقابت برای انتخابات ریاستجمهوری میشود که قرار است در ژوئن ۲۰۲۱ برگزار شود. روحانی نمیتواند برای بار سوم در این انتخابات شرکت کند. اگر روحانی نتواند روابط ایران و آمریکا را احیا کند و شرایط نامناسب اقتصادی ایران ادامه پیدا کند، آنگاه احتمالاً طرفداران گروههای لیبرال پای صندوقها نخواهند آمد و نامزدی محافظهکارتر یا تندرو به پیروزی میرسد. مسئله دوم این است که حتی اگر نامزدی میانهرو جایگزین روحانی شود، چنین شخصی به عنوان رئیسجمهور قدرت مانور محدودی دارد، چرا که سیاست دفاعی و سیاست خارجی را رهبر کشور تنظیم میکند. مسئله سوم این است که حتی اگر رهبران ایران بایدن را فردی کاملاً قابلاعتماد برای احیای روابط دو کشور تصور کنند؛ از مقاومتها و مخالفتها در کنگره آمریکا با این کار آگاه هستند و به خوبی میدانند فردی که جایگزین بایدن خواهد شد نیز شاید به توافق هستهای با ایران اهمیتی ندهد و همچون ترامپ که از برجام خارج شد، دوباره این توافق را زیر پا بگذارد.
مواضع بایدن در مورد سایر نقاط خاورمیانه نشان از احتمال تشدید تنش در این منطقه دارد. بایدن به ویژه عربستان و ترکیه را مورد انتقاد قرار داده و گمان میرود روابط وی با این دو کشور در مقایسه با سایر کشورهای منطقه متلاطمتر باشد. در پی امضای توافق هستهای در سال ۲۰۱۵، مقامات سعودی چنین تصور کردند که دولت اوباما از آنها دور و به ایران نزدیک شده است. رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه نیز دولت اوباما را به حمایت از کودتای ناکام در این کشور علیه خود در سال ۲۰۱۶ متهم کرد. اما باید گفت که جو بایدن به عنوان رئیسجمهور آمریکا احتمالاً احتیاط میکند تا دو متحد قدرتمند آمریکا در خاورمیانه را از خود جدا نکند، به ویژه به این خاطر که اطمینانی در خصوص برقراری روابط با ایران وجود ندارد. بایدن گرچه حامی وفادار اسرائیل است، اما بعید است مثل ترامپ از انتقاد از این رژیم خودداری کند. اسرائیل با توجه به علاقه بایدن به پیوستن به توافق هستهای با ایران - که اسرائیل آن را ناکافی میداند - از ورود بایدن به کاخ سفید نگران است. همچنین در دوره اوباما روابط این رژیم با آمریکا دچار چالش شد. نیاز بایدن به جلب حمایت شاخه ترقیخواه حزب دموکرات، نگرانی دولت اسرائیل از ریاستجمهوری بایدن را بیشتر کرده است. دموکراتهای ترقیخواه عموماً منتقد اسرائیل هستند.
نظر شما