آیت الله مصطفوی که از حکما و اندیشمندان مکتب حکمی تهران بود، در مورد زندگی درتهران در نوجوانی مینویسد: «کلاسهای پنجم و ششم ابتدایی و دبیرستان را در تهران طی نمودم و در ضمن تحصیل در این دوران نزد حضرت والد به تحصیل دروس مقدماتی حوزوی اشتغال داشتم. پس از طی دوران دبستانی و دبیرستان بطور جدی صرف و نحو و معانی بیان مفنی و مطول و منطق حاشیه ملاعبدالله و قوانین و شرح تجرید و شرح منظومه و شرح اشارات و فلسفه مشاء را نزد حضرت والد که از شاگردان ممتاز آقا بزرگ حکم خراسانی بودند و همچنین کفایه آخوند و مکاسب و رسائل شیخ انصاری را در مدرسه علمیه رضائیه که تدریس تمام دروس از سطح و خارج بایشان محول شده بود با یک دوره درس خارج فقه و اصول به مدت ۷ سال گذراندیم؛ و پس از آن مدت چهار سال در درس فقه مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی صاحب شرح عروه بنام مصباح الهدی با جدیت در این درس خارج فقه حاضر شدم و در همین مدت و برهه چهار ساله در درس حکمت متعالیه اسفار اربعه مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی که زمستانها در تهران و همچنین پاییز در منزلشان مجلس درس گرمی از فضلاء را داشتند صبح و عصر حاضر میشدم. به مدت ۶ سال درس صبح امور عامه فلسفه بود و درس عصر سفر نفس اسفار.»
آیت الله مصطفوی که در سالها تدریس به عنوان استاد تمام دانشگاه امام صادق (ع) بود در دانشگاههای مطرح کشور نیز از جمله دانشکده الهیات دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات مشغول تدریس بود.
ایشان مشخصا فیلسوف سینوی و ابنسینا شناس بزرگ عصر حاضر بود که درکنار علوم دینی، از واپسین مدرسان طبیعیات کلاسیک محسوب میشد و ازاین جهت هم باید از جامعیت ایشان نوشت.
ایشان در کنار درس و بحث اهتمام زیادی به آگاهی مردم عادی داشت چنانکه نزدیکان وی روایت میکنند: «این فیلسوف و فقیه بزرگ همواره در مسجد محله حاضر میشد و سعی میکرد تا پشت و پناه مردم عادی و مشاوری امین برای ایشان باشد.»
سید حسین شهرستانی از شاگردان وی و مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در مورد آیت الله مصطفوی و برخورد وی با شاگردانش در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «با همه شان علمی و کسوت و سن و سابقه، درمقام درس، بیهیچ گله و باهمه حوصله اشکالات شاگردان را میشنید و پاسخ میگفت و نهتنها پاسخ میداد که گفتگو میکرد، با لحنی همتراز و همافق. من گاه در درس به خود میآمدم و میدیدم که ما شاگردان جوان داریم با صدای بلندتر از استاد همزمان با ایشان بحث و جدل میکنیم و آنقدر روی ایشان به گفتگو گشوده بود که ما حتی احساس نمیکردیم که شرط ادب را فروگذاشتهایم. بحث فلسفی او را بهنشاط میآورد و این خود مجلس فلسفه او را به محفلی گرم و دلنشین بدل کرده بود.
او در عین ذوق لطیف عرفانی و ادب که شرح آن مجال خود را میطلبد، جداً از استواری استدلال و پیروی از خرد و عقل نقاد دفاع و مراقبت میکرد و پروای علمیت و عقلانیت مباحث الهی و الهیاتی داشت.
اما درعین منطقگرایی و خردباوری، درمقام عبادت و ولایت عزمی جزم و دلی گرم و جانی عاشق داشت. مراسم عزای اباعبدالله زیرنطر او در مسجد و تکیه نیاوران با آداب سنتی اهل محل برگزار میشد و او در همه عمر "منبر" وعظ و ذکر مناقب و مصائب آلالله را رها نکرد. درحالیکه بسی از علمای بزرگ در این سطح نه دیگر درمقام پیشنماز و نه در موضع منبر ظاهر میشوند و طبق رسمی ناخوب در مراتب بالای فقه و فلسفه این دو مشغولیت کنار نهاده بود.»
نظر شما